معنی جلسه

فرهنگ معین

جلسه

(مص ل.) نشستن، (اِ.) یک نشست، یک بار نشستن، مجمع، انجمن، جمع جلسات. [خوانش: (جَ لَ س) [ع. جلسه]]

فرهنگ عمید

جلسه

نشست برای رسیدگی و گفتگو دربارۀ امری،
محلی که چنین نشستی در آن برگزار می‌شود،

حل جدول

جلسه

نشست، اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجمع

نشست

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جلسه

نشست، دیدار، انجمن نشست

مترادف و متضاد زبان فارسی

جلسه

اجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست

فارسی به انگلیسی

جلسه‌

Assemblage, Assembly, Consistory, Convention, Gathering, In _, Meeting, Session, Sitting

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

جلسه

اجتماع، جلسه، اِجْتِماعُ، اِحْتِفالٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

جلسه

یکبار نشستن، اجتماع جمعی از مردم برای انجام امری یا شنیدن نطقی با داشتن یک رئیس

فارسی به ایتالیایی

جلسه

riunione

seduta

assemblea

فارسی به آلمانی

جلسه

Begegnung (f), Besprechung (f), Sitzend, Sitzung (f), Sitzung (f), Tagung (f), Versammlung (f)

واژه پیشنهادی

جلسه

شورا

معادل ابجد

جلسه

98

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری