معنی جلوگیری
فرهنگ معین
(~.) (حامص.) ممانعت.
فرهنگ عمید
مانع وقوع امری شدن،
حل جدول
نهی
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیشگیری
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
فارسی به انگلیسی
Discouragement, Exclusion, Hindrance, Holdup, Inhibition, Lid, Preclusion, Prevention, Restraint, Save, Stoppage
فارسی به عربی
حفظ، رفض، قید، هدوء
فرهنگ فارسی هوشیار
پیشگیری پهرج منع ممانعت.
فارسی به آلمانی
Abnehmen, Bordstein (m), Nachlassen [noun], Rinnstein (m), Zügeln
معادل ابجد
279