معنی جنبیدن

فرهنگ معین

جنبیدن

حرکت کردن، لرزیدن. [خوانش: (جُ دَ) (مص ل.)]

فرهنگ عمید

جنبیدن

تکان خوردن، به حرکت آمدن، حرکت کردن،
به لرزه درآمدن،

حل جدول

جنبیدن

احتزاز

اهتزاز

فارسی به انگلیسی

جنبیدن‌

Move, Rock, Toss, Wiggle, Wigwag

فارسی به ترکی

جنبیدن‬

kımıldamak

فارسی به عربی

جنبیدن

تذبذب، مهرج

فرهنگ فارسی هوشیار

جنبیدن

تکان خوردن

فارسی به آلمانی

جنبیدن

Schu.tteln, Schwanken, Schwankern, Vibrieren [verb], Wackeln, Wedeln

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

جنبیدن

119

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری