معنی جند
فرهنگ معین
(جُ) [معر. گند] (اِ.) لشگر، سپاه، ج. جنود.
فرهنگ عمید
سپاه، لشکر،
بیضه، خایه،
* جندِ بیدَستَر (بیدست، بادستر): کیسهای غدهمانند در زیر پوست شکم بیدستر (نر و ماده) که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار میرفت، هزدگند، آشبچگان، خزمیان،
حل جدول
لشکر
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارتش، خیل، سپاه، فوج، قشون، گند
گویش مازندرانی
اجنه
فرهنگ فارسی هوشیار
لشکر، سپاه
فرهنگ فارسی آزاد
جُنْد، لشکر- سپاه (جمع:جُنُود)،
معادل ابجد
57