معنی جنگی
فرهنگ معین
(ص نسب.) منسوب به جنگ. [خوانش: (جَ)]
فرهنگ عمید
مربوط به جنگ،
دارای کاربرد در جنگ: سلاح جنگی،
جنگجو، جنگنده،
(قید) [مجاز] با سرعت زیاد، شتابان،
حل جدول
رزمی
مترادف و متضاد زبان فارسی
دلاور، مبارز، نستوه، جنگنده، حربی
فارسی به انگلیسی
Belligerent, Martial, Military, Warlike
فارسی به عربی
جیش، شائک، عسکری
فرهنگ فارسی هوشیار
-1 (صفت) منسوب به جنگ لوازم جنگی، (صفت) رزم آور جنگنده حربی.
فارسی به آلمانی
Militär [noun]
معادل ابجد
83