معنی جهانی که در ان هستیم
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
عالمگیر، دنیایی، دنیوی، کلی
فارسی به عربی
عالمی، عالمیا، وباء
فارسی به ایتالیایی
لغت نامه دهخدا
ان.[َان] (پسوند) علامت جمع است. رجوع به «آن » شود.
ان. [اِ] (ع حرف) اگر. (ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی) (فرهنگ فارسی معین). به معنی «اگر» است برای شرط و دو فعل را جزم میدهد مانند: «ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف » (قرآن 38/8) و «ان تعودوا نعد» (قرآن 19/8). و گاهی مقترن به «لا» آید و در این هنگام «به «اًلاّ » استثنائیه مشتبه گردد مانند: «الا تنصروه فقد نصره اﷲ» (قرآن 40/9) و «الا تنفروا یعذبکم » (قرآن 39/9). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد):
شک نیاوردگان کرده یقین
ان و لوشان بجای رای رزین.
دهخدا (از فرهنگ فارسی معین).
- ان... و ان، خواه... و خواه: ان کسب و ان خسر یندم، خواه کسب کند و خواه زیان ببرد پشیمان میشود. (از دزی ج 1 ص 39). || حرف نفی است به معنی «ما» و در این هنگام بعد از آن جمله ٔ اسمیه واقع میشود مانند «ان الکافرون الا فی غرور» (قرآن 20/67) و یا بعد از آن جمله ٔ فعلیه واقع میشود مانند: «ان اردنا الا الحسنی ». (قرآن 107/9). و بعضی گفته اند «ان » نافیه نیست مگر آنکه بعد از آن «الا» و «لما» بیاید مانند «ان کل نفس لما علیها حافظ» (قرآن 4/86)، و این قول مردود است بنا بآیه ٔ زیر از قرآن: «ان عندکم من سلطان » (68/10) و «قل ان ادری اقریب ما توعدون » (25/72). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || مخفف از «اًن َّ» باشد و در این صورت بعد از هر دو جمله ٔ اسمیه و فعلیه می آید اما در اسمیه اعمال و اهمال هر دو جایز است و در فعلیه اهمال واجب، و هرکجا که بعد از آن لام مفتوح واقع شود «ان » مخفف است مانند: «ان زید لأخوک ». (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || زاید آید، مانند: ما ان اتیت بشی ٔ انت تکرهه. (از شرح قاموس) (از ناظم الاطباء). و مانند:
ما ان رأینا ملکاً اغارا
اکثر منه قره وقارا.
(منتهی الارب).
|| بمعنی «قد» آید و گفته اند از آنست: «ان نفعت الذکری » (قرآن 9/87). (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). || بنا بقول کوفیها بمعنی «اذ» می آید مانند «واتقوا اﷲ ان کنتم مؤمنین » (قرآن 57/5) و مانند «لتدخلن المسجد الحرام ان شاء اﷲ آمنین ». (قرآن 27/48). || بمعنی «اذا» است، مانند «ان استحبوا الکفر علی الایمان ». (قرآن 23/9). (ازتاج العروس). و رجوع به امثال و حکم مؤلف ج 1 ص 286ببعد شود.
فرهنگ عمید
مربوط به جهان،
بینالمللی،
(اسم) هریک از مردم جهان،
معادل ابجد
864