معنی جواز عبور گمرکى
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Safe-Conduct
فارسی به عربی
فرهنگ عمید
نوعی هاون چوبی یا سنگی برای کوبیدن چیزی تا عصاره یا روغن آن را بگیرند، جوغن: ای به کوپال گران کوفته پیلان را پشت / چون کرنجی که فرو کوفته باشد به جواز (فرخی: ۲۰۰)،
اجازهنامه، پروانه، مجوز،
پروانۀ سفر،
(اسم مصدر) جایز بودن، روا بودن،
(اسم مصدر) [قدیمی] رخصت، اجازه،
[قدیمی] گذشتن از جایی یا از راهی،
فرهنگ معین
(جَ) (اِ.) = گواز: چوبدستی که با آن گاو و خر را رانند.
هاون سنگین و چوبین، مهراس، چوبی که ستوران را بدان رانند. [خوانش: (جُ) (اِ.)]
(مص م.) اجازه دادن، رخصت دادن، (اِ.) گذرنامه، پاسپورت.3- (مص ل.) گذشتن، گذشتن از جایی. [خوانش: (جَ) [ع.]]
فارسی به ایتالیایی
patente
فرهنگ واژههای فارسی سره
پروانه
کلمات بیگانه به فارسی
پروانه
معادل ابجد
575