معنی جگری

فرهنگ عمید

جگری

به‌رنگ سرخ تیرۀ مایل به سیاه،

حل جدول

جگری

رنگ سرخ مایل به قهوه ای


رنگ سرخ مایل به قهوه ای

جگری


قرمز تیره

جگری، زرشکی

فارسی به انگلیسی

جگری‌

Hepatic, Purple

لغت نامه دهخدا

خسته جگری

خسته جگری. [خ َ ت َ / ت ِ ج ِ گ َ] (حامص مرکب) دلتنگی. غمناکی. ناشادی. ملولی. دل ریشی.


بی جگری

بی جگری. [ج ِ گ َ] (حامص مرکب) بیمناکی. نقیض بهادری. (آنندراج) (غیاث).


خون جگری

خون جگری. [ج ِ گ َ] (حامص مرکب) بدبختی. ناراحتی. رنج. عذاب. اندوهناکی.


عقیق جگری

عقیق جگری. [ع َ ق ِ ج ِ گ َ] (ترکیب وصفی) نوعی از عقیق قیمتی که به رنگ جگر می باشد. (آنندراج):
نشان آتش لعل تو میدهد بنظر
گران بهاست عقیق سرشک ماجگر است.
ارادتخان واضح (از آنندراج).
ز خون دیده ٔ خود خوشدلم که از جگرست
عقیق چون جگری باشد از یمن باشد.
باقر کاشی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

خسته جگری

‎ دل ریشی دل آزرده دلی، اندوهمندی.

سوئدی به فارسی

karneol

عقیق جگری، رنگ عقیق جگری یا سرخ مسی، عقیق جگری، درخت زغال اخته،


lever-

جگری، کبدی، سودمند برای جگر، جگری رنگ،

انگلیسی به فارسی

hepatic

جگری

جگری رنگ

معادل ابجد

جگری

233

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری