معنی جیب

فرهنگ معین

جیب

گریبان، یخه، جمع جیوب، سینه، دل. [خوانش: (جَ یا جِ) [ع.] (اِ.)]

(اِ.) کیسه مانندی که به لباس می دوزند تا در آن پول یا کیف پول و امثال آن را قرار دهند.، ~ خود را پر کردن (کن.) مال اندوختن (از راه نامشروع).، ~ کسی را زدن پول کسی را دزدیدن.، توی ~ خود گذاشتن (کسی را). (کن.) بسیار قوی تر یا زرنگ تر بودن (از

فرهنگ عمید

جیب

گریبان، یقه،
(ریاضی) =سینوس

کیسه‌مانندی که به لباس می‌دوزند،

حل جدول

جیب

گریبان، یقه پیراهن

یقه پیراهن

گریبان

مترادف و متضاد زبان فارسی

جیب

گریبان، یخه، یقه، دل، سینه، خریطه، کیسه

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

جیب

جیب، محفظه

عربی به فارسی

جیب

ناحیه ای که کشور بیگانه دور انرا گرفته باشد , ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انرا کاملا احاطه کرده باشد , تحت محاصره , جیب , کیسه هوایی , پاکت , تشکیل کیسه در بدن , کوچک , جیبی , نقدی , پولی , جیب دار , درجیب گذاردن , درجیب پنهان کردن , بجیب زدن

فرهنگ فارسی هوشیار

جیب

گریبان، یخه پیراهن، سینه

فرهنگ فارسی آزاد

جیب

جَیْب، گریبان، یقه، سینه، دل و قلب، اَمین و صادق، کیسهء کوچکی که از داخل به لباس می دوزند و شکاف آن به خارج است و در فارسی جِیْب تلفظ می کنند (جمع:اَجْیاب، جُیُوب)،

فارسی به ایتالیایی

جیب

tasca

فارسی به آلمانی

جیب

Ablagefach (n), Tasche (f), Beutel (m), Geldbeutel (m), Portemonnaie (f)

معادل ابجد

جیب

15

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری