معنی حائض
لغت نامه دهخدا
حائض. [ءِ] (ع ص) نعت فاعلی از حیض. حائضه. زن خون دیده. زن ناپاک. زن بی نماز.زن حیض فتاده. عارِک. دارِس. ارهون. طامث. لک دیده.
فرهنگ عمید
زنی که در حالت حیض، عادت، و بینمازی است،
فرهنگ فارسی هوشیار
زن ناپاک، زن بی نماز
معادل ابجد
809