معنی حاشیه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
کناره، کناره لباس، ناحیه و غیره، شرحی که بر کناره رساله یا کتاب نویسند، اطرافیان از اهل و عیال و خدمتگزاران، مصاحبان، همدمان. [خوانش: (یِ) [ع. حاشیه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
لبه و کنارۀ چیزی،
توضیح یا شرحی بر یک کتاب یا هنوع مطلب نوشتنی،
نقشونگار و زینتی که بهصورت نوار بر کناره و لبۀ چیزی دوخته میشود،
[مجاز] موضوع غیر اصلی و فرعی،
(موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه،
[قدیمی] = حاشیت
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
دامنه، کناره
مترادف و متضاد زبان فارسی
دامن، طراز، فراویز، طرف، گوشه، کرانه، کنار، کناره، لب، لبه، مرز، هامش،
(متضاد) متن، تعلیقه، شرح، پانویس، پانوشت، توضیح، حاشیت، اطرافیان، وابستگان
فارسی به انگلیسی
Border, Brink, Edge, Edging, Fringe, Periphery, Rim, Verge
فارسی به عربی
جناح، حافه، حدود، راند، ضفیره، لمعان، هامش
فرهنگ فارسی هوشیار
کناره، کرانه، کنار
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Besatz, Grenze (f)
معادل ابجد
324