معنی حاصلخیز
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (ص مر.) بارور، برومند.
فرهنگ عمید
زمینی که قابلیت به بار آوردن محصول بسیار را دارد،
حل جدول
ریف
فرهنگ واژههای فارسی سره
بارور، پربار
فارسی به انگلیسی
Fat, Fecund, Fertile, Fruitful, Generous, Plentiful, Productive, Rich
فارسی به ترکی
verimli
فارسی به عربی
خصب
فرهنگ فارسی هوشیار
زمینی که حاصل بسیار بدهد
فارسی به ایتالیایی
fertile
معادل ابجد
746