معنی حانوت
لغت نامه دهخدا
حانوت. (ع اِ) حانیه. حاناه. دکان می فروش. (منتهی الارب). میخانه. خرابات. || دکان. (کشف اللغات) (لطائف اللغات) (دهار) (غیاث اللغات):
گفت بد موقوف این لت لوت من
آب حیوان برددر حانوت من.
مولوی.
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم بدوش.
سعدی (بوستان).
دکان الخمار. یؤنث و یذکر و الخمار نفسه. (اقرب الموارد). دکان شراب فروشی. مرد شراب فروش. || کربک. کلبه. (مهذب الاسماء). کربج. کربق. ج، حوانیت. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج، حوانی. و النسبه الیه حانی و حانوی. (اقرب الموارد).
فرهنگ معین
دکان، میکده.ج. حوانیت. [خوانش: [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
دکان، مغازه،
حل جدول
مغازه، دکان
فرهنگ فارسی هوشیار
محتوی، شامل، محیط مشتمل، گرداگرد گیرنده
معادل ابجد
465