معنی حباله
فرهنگ معین
قید، بند، دام، نکاح قید ازدواج. [خوانش: (حِ لِ) [ع. حباله] (اِ.)]
فرهنگ عمید
دام، قید، بند،
=حبالهٴ نکاح: [مجاز] قید زناشویی،
حل جدول
دام، بند
مترادف و متضاد زبان فارسی
بند، دام، قید، ریسمان، رسن
فرهنگ فارسی هوشیار
دام، جتک مرگ (اسم) قید بند. یا حباله نکاح. قید ازدواج، دام.
فرهنگ فارسی آزاد
حِبالَه، (تحریر عربی: حِبالَه)، دام، بند، دام صیّادی (جمع: حَبائِل)،
معادل ابجد
46