معنی حجاج بن یوسف

حل جدول

حجاج بن یوسف

حاکم ظالم عراق در زمان عباسیان

لغت نامه دهخدا

حجاج

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن مطر. رجوع به حجاج بن یوسف بن مطر شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن یوسف. شاعر و یکی از رجال عهد معتمدعلی اﷲ عباسی است. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 245 و حجاج بن شاعر شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن قیس. رجوع به حجاج بن حارث بن قیس شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن عتیک. رجوع به حجاج بن عبید شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن مالک بن عویمر. رجوع به حجاج بن عمرو شود.

حجاج. [ح َج ْجا] (اِخ) ابن خیثمه. رجوع به حجاج بن حنتمه شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن عبداﷲ ثمالی. رجوع به حجاج بن عامر ثمالی شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن قمری. رجوع به حجاج بن سلیمان معروف به ابن قمر شود.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) اعور. او راست: کتاب ناسخ القرآن و منسوخه. (ابن الندیم). مأمون الرشید از هشام و عبادبن العوام و یوسف بن عطیه و ابومعاویه ضریر و اسماعیل بن علیه وحجاج اعور روایت کرده است. (تاریخ الخلفاء ص 204).

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن سفیان بن نبیره قریعی.

حجاج. [ح َج ْ جا] (اِخ) ابن ابی زیاد اسود.رجوع به حجاج بن اسود و لسان المیزان ج 2 ص 176 شود.


فتح بن حجاج

فتح بن حجاج. [ف َ ح ِ ن ِ ح َج ْ جا] (اِخ) مؤلف تاریخ سیستان آرد: مأمون حکومت سیستان را به فتح بن حجاج داد وفتح، سهل بن حمزه را به خلافت خویش بدانجا فرستاد. سپس خود در ذی القعده ٔ سال 194 هَ. ق. به سیستان آمد ومیان او و محمدبن حصین القوسی که شهر را بر او میشورانید جنگ درگرفت و محمدبن حصین بسوی شعبه رفت، و بدان زمان فقیه سیستان خالدبن مضا الدهلی بود که اتفاقاً در همان سال درگذشت. فتح مردی شعردوست بود و شعرای سیستان او را شعر میگفتند. روزی که شعر آنها را شنید گفت: «اینجا شاعر نیک نباشد». باز روزی عماربن عیسی الشاعر به مجلس او بود، حدیث شعر رفت، عمار گفت: من یکی شعر حسب حال اندر مدحت امیر بگویم اگر نیک آید سعادتی باشد، گفت: بگوی ! [پس از خواندن شعر] فتح برخاست و او را بجانب خویش بنشاند و ده هزار درم بداد. حکومت فتح بن حجاج در سیستان روز چهارشنبه دوازده روز مانده از محرم سنه ٔ سبع و تسعین و مائه (197 هَ. ق.) به پایان آمد. (از تاریخ سیستان صص 170-171).


ابراهیم بن یوسف...

ابراهیم بن یوسف. [اِ م ِ ن ِ س ُ] (اِخ) رجوع به ابن قرقول شود.

ابراهیم بن یوسف. [اِ م ِ ن ِ س ُ] (اِخ) ابواسحاق ابراهیم بن یوسف بن محمد زجاجی نیشابوری. او در اواسط قرن سوم هجری میزیسته و مؤسس طریقه ٔ ملامتیه است و آن طریقه چون طریقه ٔ کلبی حکمای یونان است که سعادت را بترک لذات و تمام چیزهائی دانند که انسان را بدان علاقه یا از آن شأن و اعتباری باشد.

معادل ابجد

حجاج بن یوسف

223

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری