معنی حسن آباد

لغت نامه دهخدا

حسن آباد

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) نام دهی است از دههای نهرالملک در بغداد.

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان میانلو بخش شیروان شهرستان قوچان در 35 هزارگزی جنوب باختری شیروان و 7 هزارگزی خاور مالرو عمومی امیران به دولت آباد. کوهستانی و معتدل است. 613 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی و فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، تنباکو و شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد در 36 هزارگزی شمال مشهد و یکهزارگزی شمال شوراب. جلگه و معتدل است. 655 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد در 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ مشهد به قوچان. جلگه و معتدل است. 150 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و کردی دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، زیره، پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد در 25هزارگزی شمال خاوری صالح آباد. جلگه و گرمسیر است. 48 تن سکنه ٔ شیعی و سنی فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، زیره، پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کندکلی بخش سرخس در 8 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس. جلگه و گرمسیر است. 350 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد و شغل اهالی زراعت و مالداری و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان ربع شامات بخش ششتمدشهرستان سبزوار در 60هزارگزی جنوب خاوری ششتمد. کوهستانی و معتدل است. 169 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 25هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 7هزارگزی جنوب مالرو عمومی تربت جام. جلگه و معتدل است. 262 تن سکنه ٔ شیعی و حنفی فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، زیره و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند در 44هزارگزی جنوب خوسف و 7هزارگزی خاور قیس آباد. جلگه و گرمسیر است. 25 تن شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 3هزارگزی خاورتربت جام و 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی چشمه گل. جلگه و معتدل است و 484 تن سکنه ٔ شیعی و حنفی فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کاریزنو بالام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 40 هزارگزی شمال باختری تربت جام و 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت جام. جلگه و معتدل است. 286 تن سکنه ٔ شیعه و حنفی فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 55هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دامنه و معتدل است. 377 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. مزارع عباسی، علی بیک و بن گز جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان شهرنو پائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد در 80هزارگزی شمال باختر طیبات. دامنه و معتدل است. 180 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم. در 66 هزارگزی خاوری شوسه ٔ جیرفت - بم با 2 خانوار سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآبادبخش مرکزی شهرستان سیرجان در هفت هزارگزی جنوب سعیدآباد و دو هزارگزی جنوب راه مالرو طاهرآباد - سعیدآباد. با 10 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان خانلوک بخش حومه ٔ شهرستان فردوس در 12هزارگزی شمال فردوس و 13 هزارگزی باخترشوسه ٔ عمومی بجستان به فردوس. دامنه و گرمسیر است. 132 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات ومحصول آن غلات و پنبه است. کلاته قنبر و مزرعه و مرغزار جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 18هزارگزی شمال باخترقوچان و 3 هزارگزی جنوب شوسه قدیمی قوچان به شیروان. کوهستانی و معتدل است. 288 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی و فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 25 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و یک رو شوسه ٔ راه کرمان - بندرعباس. جلگه و سردسیر است و 50 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد.[ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان در 37هزارگزی شمال شوسه رفسنجان به کرمان با 15 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان قنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در 95هزارگزی جنوب باختری بمپور و کنار راه مالرو قنوج - مسکوتان. با سه خانوار سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان ابراهیم آباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 16هزارگزی جنوب سعیدآباد و یک هزارگزی باختر راه شوسه ٔ بندرعباس - سیرجان با 20 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان انار شهرستان رفسنجان در 86 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5 هزارگزی خاور شوسه رفسنجان به یزد با 20 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است ازدهستان زیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 24هزارگزی شمال سعیدآباد. سر راه مالرو زیدآباد - خیرآباد.25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان جوشان بخش شهداد شهرستان کرمان در 47هزارگزی جنوب شهداد سر راه مالرو گوک - سیرج.25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 41هزارگزی جنوب خاوری سبزواران سر راه عمومی کهنوج به دوساری.25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در هشتاد هزارگزی شمال کرمان و دوهزارگزی باختر راه فرعی کرمان - راور.25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سعیدآباد. در شمال راه مالرو ناصریه - سعیدآباد، 25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان در 32 هزارگزی شمال باختری کرمان و دوهزارگزی خاور راه فرعی زرند - کرمان.30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در یک هزارگزی جنوب سبزواران. سر راه فرعی کهنوج - سبزواران.39 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت در شش هزارگزی شمال خاوری مسکون و سر راه شوسه ٔ بم - سبزواران. 25 تن سکنه دارد. مزارع سرموران، افراز و حسین آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان در هفت هزارگزی جنوب ماهان. هفت هزارگزی شوسه ٔ کرمان - بم. با 15 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 33هزارگزی جنوب شوسه ٔ قدیمی قوچان - مشهد. جلگه و معتدل است. 121 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی و کردی و فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان زیدآباد بخش مرکزی بخش مرکزی شهرستان سیرجان در سی هزارگزی شمال سعیدآباد و دوهزارگزی جنوب راه فرعی شهربابک - سعیدآباد. جلگه و سردسیر است. 50 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) کوهی است در بلوک عارون ثویه از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد یافته.

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان بالارخ کدکن شهرستان تربت حیدریه در 63هزارگزی جنوب خاوری کدکن سر راه حیدرآباد به نسر. کوهستانی و معتدل است.416 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خشکبار و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 9هزارگزی جنوب باختری نیشابور. جلگه و معتدل است. 88 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است ازدهستان رباط سرپوشیده ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار در40هزارگزی جنوب سبزوار. جلگه و معتدل است. 180 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان اسحاق آباد بخش قدمگاه شهرستان نیشابور در 18هزارگزی خاور قدمگاه و10هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به تهران. جلگه ٔ شوره زار و گرمسیر است. 86تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد در یکهزار گزی جنوب باختری اسفراین و 3 هزارگزی خاور شوسه عمومی بجنورد باسفراین. کوهستانی و معتدل است. 575 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، زیره و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) قصبه ٔ مرکز دهستان جرقویه بخش حومه شهرستان شهرضاست در 72 هزارگزی خاور شهرضا متصل براه جرقویه به شهرضا. جلگه و معتدل است. 2567 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، پنبه، پسته، انگور و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوال بافی است. راه ماشین رو و پاسگاه ژاندارمری و در حدود 10 باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان سمیرم حومه ٔ شهرستان شهرضا در 45 هزارگزی باختر شهرضا متصل براه حسن آباد و طالخونچه. جلگه و معتدل است. 933 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان رستاق بخش اشکذر شهرستان یزد در 20هزارگزی شمال باختر اشکذر به میبد. جلگه و معتدل است. 854 تن سکنه ٔفارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی، کرباس بافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان قهاب بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان در 260 هزارگزی خاور اصفهان و یکهزارگزی جنوب شوسه ٔ اصفهان به یزد. جلگه و معتدل است. 805 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد در 12هزارگزی باختر اردکان و چهارهزارگزی راه میبد به عقدا. جلگه و معتدل است. 424 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان یزد. در دوهزارگزی شمال خاور یزد متصل براه فرعی یزد. جلگه ومعتدل است. 920 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان نساجی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزددر 41هزارگزی جنوب باختر تفت متصل به راه ابرقو به تفت و به یزد. کوهستانی و معتدل است. 306 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار در 40هزارگزی جنوب باختری صفی آباد و 4هزارگزی خاوری جاده ٔ صفی آباد - طبس. کوهستانی و سردسیر است. 380 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و باغداری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 100هزارگزی شمال خاوری بجنورد و 25هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی بجنورد به حصارچه. کوهستانی و سردسیر است. 345 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان لاین بخش کلات شهرستان دره گز در 49هزارگزی شمال باختری کلات. کوهستانی و معتدل است. 17 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان چهار فرسخ بخش شهداد شهرستان کرمان در 16هزارگزی جنوب باختر شهداد. سر راه مالرو شهداد-کرمان. 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کنار شهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر، در 30 هزارگزی شمال باختری بردسکن و یکهزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بردسکن. جلگه و گرمسیر است. 485 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چابشلو شهرستان دره گز، در 60 هزارگزی شمال دره گز. جلگه و معتدل است. 76 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کرد دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد در 43 هزارگزی شمال باختری فریمان جلگه و معتدل است. 780 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 50هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. جلگه و معتدل است. 12 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند در 40هزارگزی جنوب باختری بیرجند. دامنه و معتدل است. 23 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند در 47هزارگزی شمال خاوری قاین. جلگه و گرمسیر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان عربخانه ٔ بخش خوسف شهرستان بیرجند. در 75 هزارگزی شمال باختری خوسف و 4 هزارگزی جنوب مالرو عمومی گیو به شوسف. کوهستانی و گرمسیر است.135 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند در 84هزارگزی شمال باختری درمیان و 7 هزارگزی باختر شوسه ٔعمومی قاین به درح. کوهستانی و معتدل است. 193 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شلغم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی شمال باختری کدکن سر راه ارابه رو کدکن به شهر کهنه دشت. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. مزرعه ٔ کلاته ٔ سلطانیه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه در 3 هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ رود و 5 هزارگزی جنوب باختری سلامی. جلگه و گرمسیر است. 360 تن سکنه ٔ سنی و شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، زیره. شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه در 6 هزارگزی شمال خاوری فیض آباد. دشت و معتدل است. 1196 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، خشکبار و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان. در99 هزارگزی باختری درمیان و 4 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی بیرجند. کوهستانی و معتدل است. 70 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، شلغم و زعفران است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان گل قریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 42 هزارگزی خاور خوسف. دامنه و معتدل است. 122 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، بنشن و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس در 9هزارگزی جنوب باختری طبس و 2هزارگزی باختر عمومی مالرو طبس به خداآفرین. جلگه و گرمسیر است. 98 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کشکوئیه ٔ شهرستان رفسنجان در 32هزارگزی شمال باختری رفسنجان و هفت هزارگزی خاور شوسه ٔ رفسنجان - یزد. جلگه و سردسیر است. 58 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پسته و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران در 34هزارگزی جنوب باختر ری و سر راه شوسه ٔ قم - تهران، در جلگه واقع و معتدل است. 947 تن سکنه دارد. محصول آن غلات، صیفی، باغات میوه، چغندرقند است. از آثار قدیم قلعه ٔ خرابه ای دارد. نماینده ٔ بهداری، پاسگاه ژاندارمری و شعبه ٔ تلفن نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). میان کنارگرد و عزیرآباد در 42هزارگزی تهران است. و رجوع به تاریخ قم ص 116 و 129 شود.

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی کوچک است از بخش کرج شهرستان تهران در 4هزارگزی کرج دارای 9 نفر جمعیت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین در 24هزارگزی باختر معلم کلایه و 42هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع و معتدل است. 346 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. از آثار قدیم چند چنار کهن سال دارد. دراین قریه روی رودخانه ٔ شاهرود و در جوار این قریه پل چوبی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه شهرستان ارومیه در شش هزارگزی جنوب خاوری اشنویه ودر مسیر ارابه رو نالوس دره. سردسیر و دارای 263 تن سکنه ٔ سنی و کرد است. آب آن از قادرچای و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است (در اصطلاح محلی این ده راآستارا میگویند). (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه در 19هزارگزی شمال باختری تکاب در مسیر ارابه رو احمدآباد به تکاب.دره ٔ معتدل است. 702 تن سکنه ٔ سنی و کردی دارد. آب آن از رودخانه ٔ ساروق و محصول آن غلات، بادام، حبوبات، کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) فعلاً یکی از محله های جنوبی شهر شاهی و در باختر شوسه ٔ شاهی به تهران واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان قلعه کش بخش مرکزی شهرستان آمل در 12500 گزی خاور آمل.50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان اهمل رستاق بخش مرکزی شهرستان آمل در 9هزارگزی شمال باختری آمل و یک هزارگزی خاور شوسه ٔ آمل به محمودآباد. دشت معتدل مرطوب است. 80 تن سکنه ٔ مازندرانی و فارسی زبان دارد. آب آن از رودخانه ٔ هراز و چشمه و فاضلاب کوچک نوائی و محصول آن برنج، کنف و مختصر غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کچرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر در چهارهزارگزی باختر الم ده و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ الم ده به نوشهر. دشت ومعتدل مرطوب است. 300 تن سکنه ٔ گیلکی و فارسی زبان دارد. آب آن از رودخانه ٔ کچرود و محصول آن برنج، مختصر غلات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد.[ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان قهاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان در 20هزارگزی جنوب صیدآباد وده هزارگزی ایستگاه امروان. جلگه و معتدل است. 820 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن حبوبات، پنبه، پسته، انگور، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی به ایستگاه سرخده دارد. مزرعه ٔ کاظم آباد و جهان آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان در سه هزارگزی باختر کاشان و یک هزارگزی شوسه ٔ کاشان به فین. دامنه و معتدل است. 1050 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه ٔ سلیمانی و سفیدآب و محصول آن غلات، پنبه، تنباکو، میوه جات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالیبافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان پنجک رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر در 27هزارگزی جنوب باختری نوشهر و دوهزارگزی پل دوآب کنار شوسه ٔ دشت نظیر. کوهستانی و سردسیر است. 125 تن سکنه ٔ گیلکی و فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، ارزن، لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری، تهیه ٔ چوب و زغال است. راه فرعی دوآب از این آبادی میگذرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان علاء بخش مرکزی شهرستان سمنان در پنج هزارگزی جنوب سمنان، جلگه و معتدل خشک است. 200 تن سکنه ٔ فارسی و سمنانی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت و شترداری است. از طریق ایستگاه راه فرعی دارد. مزارع علی آباد، قاسم آباد، احمدآباد جزء این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان فراهان بالا، بخش فرمهین شهرستان اراک در 12هزارگزی شمال خاوری فرمهین با 42 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان رودنبه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان در 20هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 6هزارگزی لنگرود. 44 تن سکنه دارد. از لنگرود باقایق میتوان رفت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک در 42هزارگزی جنوب باختری آستانه و 23هزارگزی ایستگاه فوزیه. کوهستانی و سردسیر است. و 135 تن سکنه ٔ ترکی و فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه وقنات و محصول آن غلات، بنشن، پنبه و انگور است و شغل اهالی زراعت، گله داری و قالیچه بافی است. به این ده زردلک هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه در 23هزارگزی جنوب ارومیه و 6هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ ارومیه به مهاباد. جلگه و معتدل است. 150 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از باراندوزچای و محصول آن غلات، توتون، انگور، حبوبات، چغندر، برنج و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان در 62 هزارگزی خاور رفسنجان و12هزارگزی شمال شوسه ٔ رفسنجان - کرمان. کوهستانی و سردسیر است. 67 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 8 هزارگزی شمال میاندوآب و دوهزارگزی باخترارابه رو میاندوآب به بناب. جلگه و معتدل است. 258 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از زرینه رود و محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران در 21هزارگزی جنوب خاور ورامین و کنار راه آهن در جلگه واقع و معتدل است. 223 تن سکنه ٔ شیعه ٔفارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء بخش شهرستان تهران در 7 هزارگزی جنوب علیشاه عوض. سردسیر و دارای 58 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندرقند و انگور است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی کوچک است از بخش زرند شهرستان ساوه، شش هزارگزی زرند و چهارهزارگزی راه عمومی. دارای 54 نفر جمعیت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان پشت کداز بخش حومه ٔ شهرستان محلات در 37 هزارگزی شمال محلات و چهارهزارگزی باختری راه شوسه ٔ قم به اصفهان. در دامنه واقع و معتدل است. 100 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور، قلمستان و شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین در 30 هزارگزی جنوب خاور معلم کلایه و 7 هزارگزی راه عمومی. در کوهستان واقع و سردسیر است. دارای 94 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان است. آب آن از رودخانه ٔ زروند و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم و کرباس بافی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین در 33 هزارگزی از شمال باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی. در جلگه واقع و معتدل است. دارای 140 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی و فارسی زبان است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، چغندرقند، میوه جات و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی جزء بخش کن شهرستان تهران است. در پنجهزاری گزی جنوب خاور کن و 4هزارگزی راه شوسه و کنار راه فرعی تهران - کن. در دامنه واقع و معتدل است. دارای 135 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی و فارسی زبان است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انار، انجیر، سیب زمینی، صیفی، میوه جات و شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان تیموربخش حومه ٔ شهرستان محلات است. در 12هزارگزی خاور محلات و راه شوسه ٔ دلیجان به محلات در دامنه ٔ کنار رود معتدل است. و دارای 80 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان است. آب آن از نهر نخجیروان رود قم و محصول آن غلات، پنبه، صیفی، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش دستجرد شهرستان قم در 8 هزارگزی شمال خاور دستجرد و 3 هزارگزی راه فرعی دستجرد به قم. کوهستان و سردسیر است. دارای 152 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان است. آب آن از رودخانه ٔ جهرود. محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان قنوات بخش حومه ٔ شهرستان قم در 12هزارگزی خاور قم و یکهزارگزی راه سراچه به قم. جلگه و معتدل است. دارای 250 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان است. آب آن از قنات شور و محصول آن غلات، صیفی، انار، انجیر و پنبه است و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جوال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) (اوچ تپه) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین در 60 هزارگزی شمال باختر آوج و 36 هزارگزی راه عمومی. در دامنه واقع و معتدل است و دارای 163 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی زبان است. آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است جزء دهستان دودانگه بخش ضیاء شهرستان قزوین در 28 هزارگزی جنوب ضیأآباد و 60 هزارگزی راه عمومی. کوهستان و معتدل است و دارای 47 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی و فارسی زبان است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، گردو و کشمش و سیب و شغل اهالی زراعت، قالی و جاجیم و گلیم و کیسه ٔ حمام بافی است. از آثار قدیم یک امامزاده دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) شعبه ای از کوههای البرز که در قسمت جلگه ٔ ایالت تهران تا کویر پیش رفته.

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه در 44هزارگزی جنوب مراغه و پنج هزاروپانصدگزی خاور شوسه ٔ مراغه به میاندوآب. جلگه و معتدل است. 261 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد.آب آن از رودخانه ٔ لیلان و محصول آن غلات، کشمش، چغندر، حبوبات، بادام و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان پارچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت در 100 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و سی هزارگزی شمال راه مالرو کروک - سبزواران. با 10 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در هفده هزارگزی شمال بیجار و دوازده هزارگزی راه مالرو جلال آباد - زابل. جلگه و گرم معتدل است. 85 تن سکنه ٔ بلوچی و فارسی زبان دارد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در 14هزاروپانصدگزی خاور مرزبانی و کنار راه عمومی کرم بست. کوهستانی و سردسیر است. 75 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کردی و فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان در 25هزارگزی خاور خاش و هزارگزی جنوب راه فرعی گزو به خاش. جلگه و گرمسیر معتدل است. 150 تن سکنه ٔ بلوچی وفارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. از طایفه ٔ شهنوازی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان در 85 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و کنار راه مالرو رفسنجان - بافق. جلگه و سردسیر است. 161 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پسته، پنبه و شغل اهالی زراعت، گلیم و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان در 12هزارگزی جنوب زرند و چهار هزارگزی شمال راه مالرو زرند - رفسنجان. جلگه و معتدل است. 178 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن پسته، پنبه و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان بخش خاش شهرستان زاهدان در یک هزارگزی جنوب خاش و کنار شوسه ٔ سروان به خاش. جلگه و گرمسیر است. 200 تن سکنه ٔ فارسی و بلوچی دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختر شهرستان رفسنجان در 12هزارگزی شمال شوسه ٔ رفسنجان به یزد. جلگه و سردسیر است. 270 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پسته، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در 14هزارگزی شمال خاوری بیجار و هشت هزارگزی راه مالرو ده دوست محمد به زابل، آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت، گله داری، گلیم و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد.[ح َ س َ] (اِخ) دهی است از بخش بافت شهرستان سیرجان در دوهزارگزی جنوب بافت و یک هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به سیرجان. جلگه و سردسیر است. 489 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان حسنوند بختن سلسله ٔ شهرستان خرم آباد در دوهزارگزی جنوب خاوری الشتر و دوهزارگزی جنوب خاوری راه خرم آباد به الشتر. جلگه است. 120 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و لری دارد. آب آن از سراب پایی و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفه ٔ حسنوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان گرگاه بخش ولیان شهرستان خرم آباد در 13 هزارگزی باختر ماسور و دوهزارگزی جنوبی راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک. جلگه و معتدل است. 120 سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و لری دارد. آب آن ازچشمه ٔ صبور و محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفه ٔ میربهاروند میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد. در 18 هزارگزی جنوب بروجرد و 3 هزارگزی خاور راه بروجرد به درود. جلگه و معتدل است. 192 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و لری دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

حسن آباد.[ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان پشت کوه گلپایگان در 27 هزارگزی جنوب باختری گلپایگان و نه هزارگزی باختر راه مالرو ولیت بار خبگ. جلگه و گرم سیر است. 276تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و لری دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان در 30 هزارگزی شمال خاوری همدان و یک هزارگزی خاور شوسه ٔ همدان به طهران. 40 تن سکنه دارد.

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان در 13هزارگزی شمال سنقر و 2 کیلومتری باختر راه فرعی سنقر به ده عباس. دامنه ٔ سردسیر است. 70 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کردی و فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، توتون و شغل اهالی زراعت، قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان در 24هزارگزی خاور نهرآب و 2هزارگزی شمال راه فرعی سنجابی به نهرآب. کوهستانی و سردسیر است. 100 تن سکنه سنی - کردی دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و شغل اهالی گله داری است. ساکنان از طایفه ٔ ولدبیگی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر است در جنوب باختری بخش در کوهستان واقع است و به علت وجود جنگل نسبتاً گرمسیر است وآب آبادیهای دهستان از چشمه ها و رود الجبا تأمین میشود. از 40 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود و جمع نفوس آن 7550 تن است. مهم ترین قراء آن اجاق کندی، ارزین، سرآجرلو، دینور و مرکز دهستان حسن بیگلو است. محصول آن غلات، حبوبات و میوه جات جنگلی و شغل عمده شان زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه شهرستان سنندج در 35هزارگزی باختر قروه و کنار شوسه ٔقروه به سنندج. جلگه و سردسیر است. 125 تن سکنه ٔ کرد دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالیچه، جاجیم و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج در 15هزارگزی شمال خاور گل تپه و چهارهزارگزی چاله کند و دوهزارگزی جنوب راه اتومبیل رو طراقیه به علی سوده. تپه ماهور و سردسیر است. 170 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، جزئی انگور، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان در 32هزارگزی شمال باختری صحنه و نه هزارگزی باختر شوسه ٔ کرمانشاه به سنقر. دشت و سردسیر است. 370 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کردی و فارسی زبان دارد. آب آن از رودخانه ٔ ارمنی جان و محصول آن غلات، حبوبات، چغندرقند و توتون است. در دو محل به فاصله ٔ سه هزارگزی واقع و به علیا و سفلی مشهور است که سکنه ٔ علیا 218 نفر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان در 20هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ رزن. بین سلطان آباد و کلکبود. جلگه ٔ سردسیر است. 360 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، انگور، قلمستان، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار در شش هزارگزی خاور بیجار و دوهزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ بیجار- همدان. تپه ماهور و سردسیر است. 400 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کرد دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، لبنیات، انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان در 20 کیلومتری شمال باختر قصبه ٔ اسدآباد شش هزارگزی شمال آق بلاغ. جلگه و سردسیر است. 488 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کرد دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) ده مرکز دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج است. واقع در 8هزارگزی جنوب سنندج و 5 کیلومتری باختر راه شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه. کوهستانی و سردسیر است. 850 تن سکنه ٔ سنی - کردی دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. یکی از قرای قدیمی کردستان است که قبل از احداث سنندج مدتی مرکز ولایت محسوب می شد و آثار ابنیه ٔ قدیم در روی کوه مجاور دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج در 12هزارگزی روانسر و کنار راه اتومبیل رو کرمانشاه به جنوب روانسر. جلگه و سردسیر است. 167 تن سکنه ٔ سنی - کردی دارد. محصول آن غلات، نخود، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد.[ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان در یکهزارگزی شمال باختری کنگاور. دشت سرد معتدل است. 168 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی وکردی دارد. آب آن از چشمه کهریز و سرآب فش و محصول آن غلات آبی - دیمی، حبوبات، چغندرقند و قلمستان و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد در یکهزارگزی شمال خاور شاه آباد و کنار شوسه ٔ شاه آباد به کرمانشاه. دشت و سردسیر است. 740 تن سکنه ٔ شیعه ٔ کردی وفارسی دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات آبی و دیمی، حبوبات، چغندرقند، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان سنندج است. این دهستان در جنوب شهر سنندج واقع شده. محدود است از طرف شمال به دهستان حسین آباد از خاور به دهستان ییلاق و از باختر به دهستان کلاترزان و از جنوب به دهستان ژاوه رود. وضع طبیعی و هوای دهستان در بخش حومه شرح داده شده است. راه شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه تقریباً از وسط این دهستان میگذرد. راه قرای دهستان اکثر مالرو میباشد. دهستان حسن آباد از 67 آبادی تشکیل شده و سکنه ٔ آن در حدود 16 هزار و قرای مهم آن به این شرح است: حسن آباد، گلین، گیلانه، همشیز، دادانه، تخته نران و عنبربران. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت مهاباددر 24هزارگزی شمال باختری سردشت و 13هزارگزی باختری شوسه ٔ سردشت به مهاباد. کوهستانی و جنگلی معتدل سالم است. 65 تن سکنه ٔ سنی و کردی دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، میوه ٔ جنگلی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد در 9هزارگزی باختری آغ کند و نه هزار و پانصدگزی راه شوسه ٔ میانه - زنجان. کوهستانی و گرمسیر است. 93 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش صومای شهرستان ارومیه در 3 هزارگزی خاور هشتیان و سه هزارگزی خاور ارابه رو باجرگر به سلماس. دامنه و سردسیر سالم است. 132 تن سکنه ٔ سنی - کردی دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

حسن آباد. [ح َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان سرولایت بخش شهرستان نیشابور در 15هزارگزی جنوب چکنه بالا، کوهستانی و معتدل است. 398 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حل جدول

حسن آباد

از میدان های تاریخی تهران

فرهنگ فارسی هوشیار

حسن آباد

سیمین دشت ایستگاه شماره ی ‎24 راه آهن مازندران

معادل ابجد

حسن آباد

126

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری