معنی حسینیه

لغت نامه دهخدا

حسینیه

حسینیه. [ح ُ س َ نی ی َ] (اِخ) از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: «یالثارات الحسین ». (عقد الفرید ج 2 ص 240).

حسینیه. [ح ُ س َ نی ی َ] (اِ) خانه ای که مخصوص اقامه ٔ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد. || مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبه ٔ انتفاعی ندارد.

حسینیه. [ح ُ س ِ نی ی ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان بخش راور شهرستان کرمان. واقع در79هزارگزی شمال راه فرعی کرمان به راور. دارای 2 خانوار سکنه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

حسینیه. [ح ُ س ِ نی ی ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان واقع در 12هزارگزی شمال باختر ابهر و 2هزارگزی راه قزوین به زنجان. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل، سردسیر. دارای 504 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، انگور. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

حسینیه. [ح ُ س ِ نی ی ِ] (اِخ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن بین اهواز و خرمشهر در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است. این ایستگاه در 81هزارگزی جنوب باختری اهواز واقع و ساکنین آن فقط کارمندان راه آهن میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

حسینیه. [ح ُ س ِ نی ی ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در شش هزارگزی باختر فرمهین و شش هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. دارای 362 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن، پنبه، ارزن، انگور. اهالی به کشاورزی و گله داری و قالیچه بافی گذران میکنند. راه مالرو است و از فرمهین اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

حسینیه. [ح ُ س ِ نی ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان باغین بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 12هزارگزی جنوب کرمان و یک هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمان یزد. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل. دارای 60 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، میوه جات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

حسینیه. [ح ُ س َ نی ی َ] (اِخ) از فروع فرقه ٔ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زیدبن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمدبن عبداﷲبن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254).

حسینیه. [ح ُ س ِنی ی َ] (اِخ) دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رودخانه ٔ جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رودخانه ٔ جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

حل جدول

حسینیه

تکیه و محل روضه خوانی

نام های ایرانی

حسینیه

دخترانه، خوب، نیکو

فرهنگ معین

حسینیه

(حُ س ِ یِ) [ع.] (ص نسب. اِمر.) محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه.

فرهنگ عمید

حسینیه

مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به‌ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ فارسی هوشیار

حسینیه

خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد

معادل ابجد

حسینیه

143

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری