معنی حلقه ژیمناستیک

حل جدول

حلقه ژیمناستیک

دار


حلقه

چنبر

واحد شمارش چاه

چنبر، دایره

لغت نامه دهخدا

ژیمناستیک

ژیمناستیک. (فرانسوی، اِ) ورزش بدنی با اسبابهای مختلف از قبیل پارالل و بارفیکس و دارحلقه و غیره.


حلقه

حلقه. [] (اِخ) (بمعنی حصه و نصیب) یکی از شهرهای لاویان که بواسطه اشیر منسوب بود و گویا همان یرقه حالیه باشد و آن دهی است که بمسافت هفت میل بشمال شرقی عکا واقع است. (از قاموس کتاب مقدس).

حلقه. [ح َ ق ِ] (اِخ) دهی است از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیرو مرطوب. دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودحله مشروب میشود. محصولاتش غلات، اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

فارسی به عربی

حلقه

اربط، ثقب، حلقه، خصله، زنار، سلسله، ضفیره، قرط


ژیمناستیک

ریاضی

فرهنگ معین

ژیمناستیک

(مْ سْ کْ) [فر.] (اِ.) ورزشی است به منظور پرورش و آماده سازی بدن برای نمایش حرکت های تعادلی و به کارگیری ابزاری چون پارالل، بارفیکس، خرک و...


حلقه

هرچیز مدور و دایره شکل که میانش خالی باشد، دایره، انجمن، مجلس، گروه، زره. [خوانش: (حَ قِ) [ع. حلقه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

ژیمناستیک

از رشته‌های ورزشی که از حرکات هماهنگ بر روی زمین یا با وسایلی همچون بارفیکس، پارالل، خرک، تاب، و امثال آن‌ها انجام می‌شود،


حلقه

هرچیز گرد و دایره‌شکل: حلقه‌های زنجیر،
نوعی انگشتر ساده که به‌ویژه به نشانۀ نامزدی یا متٲهل بودن به‌دست می‌کنند،
واحد شمارش برخی چیزهای گرد: یک حلقه لاستیک، دو حلقه چاه، یک حلقه فیلم،
[مجاز] گروهی که دور هم جمع می‌شوند، انجمن، محفل،
وسیله‌ای لولادار و چکش‌مانند بر روی قسمت خروجی برخی درها که برای ایجاد صدا به در کوبیده می‌شود، ‌ کوبه،
[قدیمی] نوعی گوشوارۀ ساده که کنیزان و غلامان به گوش می‌کردند،
٧. [قدیمی، مجاز] زنجیر،

فرهنگ فارسی هوشیار

ژیمناستیک

ورزش بدنی با اسبابهای مختلف فرانسوی ورزیک ورزشی (اسم) ورزشی بدنی فرنگی ورزشی که به وسیله بارفیکس پارالل خرک تاب و غیره صورت گیرد.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حلقه

چنبر، چنبره

معادل ابجد

حلقه ژیمناستیک

1734

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری