معنی حماقت هاى عاشقانه

حل جدول

حماقت هاى عاشقانه

نمایش نامه ژان فرانسوا ره نار


حماقت

نابخردی


ترانه هاى عاشقانه

رمانس

لغت نامه دهخدا

حماقت

حماقت. [ح َ ق َ] (ع اِمص) بلاهت. حمق. حماقه. گولی. بی عقلی. (غیاث از منتخب و کشف):
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود.
ادیب.
رجوع به حماقه شود.


عاشقانه

عاشقانه. [ش ِ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) عاشق وار. از روی عشق. از کمال محبت. با نهایت میل:
دعوت عاشقانه میکردم
بخت درهای آسمان بگشاد.
خاقانی.
در آن صحرای خرم رخش میراند
سرود عاشقانه باز میخواند.
نظامی.
صائب اگر بیار سخن فهم میرسید
میشد جهان پر از غزل عاشقانه اش.
صائب.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حماقت

سبک مغزی

فرهنگ معین

حماقت

(حَ قَ) [ع. حماقه] (اِمص.) کم خردی، بی خردی.

فرهنگ عمید

حماقت

بی‌عقل شدن، فاسد شدن عقل و رٲی کسی،
کم‌خردی، نادانی، بی‌عقلی،
ساده‌لوحی،

کلمات بیگانه به فارسی

حماقت

سبک مغزی

مترادف و متضاد زبان فارسی

حماقت

ابلهی، بی‌مغزی، بلاهت، جهالت، جهل، حمق، خریت، سادگی، ساده‌لوحی، غفلت، کم‌خردی، کم‌عقلی، کودنی، نادانی، ناقص‌عقلی،
(متضاد) دانایی، خردمندی

فارسی به عربی

حماقت

بلاهه، جنون، حماقه

فرهنگ فارسی هوشیار

حماقت

بی عقلی، گولی

فارسی به ایتالیایی

حماقت

stupidaggine

واژه پیشنهادی

حماقت

لوق

ساده لوحی

معادل ابجد

حماقت هاى عاشقانه

1082

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری