معنی حوزه
فرهنگ معین
ناحیه، جانب، طرف، میان مملکت، علمیه مرکز تحصیل علوم دینی. [خوانش: (حُ زِ) [ع. حوزه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
ناحیه، محدوده، قلمرو،
حوزۀ علمیه
* حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی: حوزۀ علمیهٴ قم،
حل جدول
ناحیه، کانون تحصیل طلاب علوم دینی
فرهنگ واژههای فارسی سره
برخ، پهنه، دامنه، زمینه، بخش، گستره
کلمات بیگانه به فارسی
دامنه - پهنه - گسترده
مترادف و متضاد زبان فارسی
اقلیم، حیطه، قلمرو، ناحیه، اداره، دایره، مرکز، مقر، جانب، سمت، سو، طرف، مدرسه، مدرسهعلمیه، مکتب
فارسی به انگلیسی
Ambit, District, Domain, Front, Horizon, Provinces, Purview, Realm, Scope, Sphere
فارسی به ترکی
havza
فارسی به عربی
دائره، مجال، منطقه
فرهنگ فارسی هوشیار
ناحیه، طرف
فارسی به آلمانی
Kreis (m), Kreisen, Umfahren, Zirkel (m), Zone (f)
معادل ابجد
26