معنی حیله گر
فارسی به انگلیسی
Artful, Designing, Calculating, Catty, Crafty, Devious, Dodger, Fox, Foxy, Guileful, Serpentine, Sharp, Slick, Sly, Snaky, Sneak, Subtle, Tricky, Vulpine, Wily
فارسی به ترکی
düzenbaz
فرهنگ فارسی هوشیار
حیله باز، مکار
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
فریبکار، فریبا
کلمات بیگانه به فارسی
فریبکار
فارسی به عربی
احتیالی، کتوم، ماکر، محتال، اِحتیالی
واژه پیشنهادی
نقش باز
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مکار، بامکر و فریب، نیرنگباز،
فارسی به آلمانی
Zuru.ckhaltend [adjective]
معادل ابجد
273