معنی خائن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
خیانتکننده، خیانتکار،
دغل و نادرست،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
دشمن یار
مترادف و متضاد زبان فارسی
خیانتپیشه، خیانتگر، خیانتکار،
(متضاد) خادم، خدمتگزار، نمکبهحرام، وطنفروش، میهنفروش،
(متضاد) وطنپرست، میهنپرست، خادم، بیوفا، عهدشکن، غدار،
(متضاد) باوفا، وفادار، وفامند، متقلب، نادرست،
(متضاد) درستکار
فارسی به انگلیسی
Betrayer, Collaborationist, Disloyal, Faithless, False, Falsehearted, Foul, Recreant, Insidious, Judas, Perfidious, Quisling, Sneaky, Traitor, Traitorous, Treacherous, Turncoat, Two-Faced
فارسی به ترکی
hain
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
خیانت کار، دغلباز
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
651