معنی خاسر
لغت نامه دهخدا
خاسر. [س ِ] (ع ص) زیانکار. (آنندراج) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد) (زمخشری) (مهذب الاسماء). کسی که در مال او زیان واقع شود، کسی که نقصان خود کند. (غیاث اللغه). زیان دیده. زیان رسیده. متضرر. زیان زده. زیان کرده. بزیان، مقابل رابِح. ج، خاسران (فارسی). خاسرون، خاسرین. (عربی):
حاسدان گشته خاسر و خائب
دشمنان گشته خیره و حیران.
مسعودسعد.
خاسرشناس خسرو و طاغی شمرطغان.
خاقانی.
|| هلاک شده. || خائب و خاسر. ناامید و زیان زده.
خاسر. [س ِ] (اِخ) سَلم بن عمروبن حماد ملقب بخاسر مولی تیم بن مره شاعری خوش طبع از شعراء دولت عباسی و مدیحه سرایان برامکه بود در علت ملقب شدن او بخاسر می گویند پدرش بهر او مالی گذارد و او آن را بر ادب خرج کرد پس او را بجهت این عمل گفتند: «انک الخاسر الصفقه» و او را این لقب بماند. بعد بمدح رشید پرداخت و رشید او را صدهزار درهم صله داد و به او گفت با این مال گویندگانی را که ترا خاسر نامیده اند تکذیب کن. او هم مال را برداشت و نزد آنان آمد و گفت این است آنچه بر ادب انفاق کردم و نفعی که از ادب برداشتم. من سلم رابحم نه سلم خاسر. و قولی دیگر نیز در اینجا هست باری سلم از شاگردان بشاربن برد از دوستان ابوالعتاهیه بود و او را با بشار مناظراتی است. (از معجم الادباء چ مارگلیوث).
فرهنگ معین
(س ِ) [ع.] (اِفا.) زیانکار، زیان رسیده.
فرهنگ عمید
زیاندیده، زیانرسیده، زیانکار،
حل جدول
زیان دیده
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت متضرر، زیاندیده، زیانکار، زیانمند، ضررکرده،
(متضاد) منتفع
عربی به فارسی
بازنده , ورق بازنده , اسب بازنده , ضرر کننده
فرهنگ فارسی هوشیار
زیانکار
معادل ابجد
861