معنی خاصیت نفوذ یک سیال

حل جدول

خاصیت نفوذ یک سیال

تراوایی


سیال

بسیار روان، جاری

لغت نامه دهخدا

سیال

سیال. [س َ] (اِ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. (برهان) (آنندراج). یاسمین. (بحر الجواهر) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

سیال. [س َی ْ یا] (ع اِ) نوعی از درخت انگور یا خار. (آنندراج). عُض ّ. (منتهی الارب). قسمی از عضاه است. (یادداشت بخط مؤلف). شبهان. شاباهی. شاباهان. فالیورس. (یادداشت بخط مؤلف). || (ص) روان. (آنندراج). جاری. روان. (ناظم الاطباء). جاری شونده. || رقیق. (آنندراج) (غیاث). || نوعی از ماهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


خاصیت

خاصیت. [ی َ / صی ی َ / خاص ْ صی ی َ] (ع اِ) طبیعت و خو با لفظ داشتن و گرفتن و بردن و بریدن مستعمل و سوم در لفظ خاژه بیاید. (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، خاصیات، خواص:
چو جهانی بخاصیت تو و وصل تو عاریت
نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو.
خاقانی.
خاصیت هندوان دارد هنگام خفت
عادت خوارزمیان گاه شراب و طعام.
لامعی.
بدوزد از عدم عنقا بناوک
ببرد خاصیت ز اشیا بخنجر.
انوری (از آنندراج).
قیمت شکر از نی است که آن خود خاصیت وی. (گلستان سعدی).
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی.
حافظ.
مرد سرکش ز هنرها عاریست
پشت خم خاصیت پر باریست.
جامی.
تأثیر عشق خاصیت سنگ سرمه دار.
میر فغفور لاهیجانی (از آنندراج).
و گاه در فارسی نیز مانند عربی با تشدید یا بکار رفته است:
شرح خاصیت آن کان به خراسان یابم.
خاقانی.
ولی هر چه باشد ز مثقال کم
ز خاصیت افتد اگر صد بهم.
نظامی.
نی بوریا را بلندی نکوست
که خاصیت نیشکر خود در اوست.
سعدی (بوستان).
قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافد
اگر بازش بفرمائی به فرق سر دوان آید.
سعدی.
از بد که بد آید طمع نیک مدارید
خاصیت کافور مجوئید ز پلپل.
سلمان ساوجی.
دیدنش از دور ناخن میزند داغ مرا
زخم دل خاصیت مشک از سوادش میبرد.
شوکت (از آنندراج).
مزلف چون شود دلبر بدولت میرسد عاشق
خط مشکین او خاصیت بال هما دارد.
علی جان بیک موجی (از آنندراج).
|| هنر. (مهذب الاسماء). || در اصطلاح طب قدیم: مقابل وضع طبیعی و عمل طبیعی و حالت طبیعی است و آن وضعی است که یک شی ٔ دارد بدون آنکه بر او امر دیگری عارض شود. وقتی اطباء گویندبخاصیت سود دارد، مقصودشان چیزی نزدیک تجربه است یعنی با موازین علمی قدیم از خشکی و تری و گرمی و سردی مربوط نباشد، چیزی که مجهول السبب بود آن را خاصیت نام کردند چون ربودن سنگ مقناطیس آهن را و منفعت آویختن عودالصلیب برگردن مصروع را (از یواقیت العلوم): و حجریشب را بر معده ٔ او آویخته دارند بخاصیت سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). خواجه ابوعلی سینارحمهالﷲ علیه می گوید مگر این چیزها بخاصیت سود دارداز بهر آنکه تحلیل کند و قیاس آن است که چیزهای سردو نرم باید داد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
- بالخاصیه بالخاصیه که صاحبان علم ادویه گویند مقابل بالطبیعه است:. مثلا دوائی که برای محرورین نافع است گویند این نفع بالخاصیه است لابالطبیعه. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). و چلغوزه با عسل بالخاصیه سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سیال

آبگون

گویش مازندرانی

سیال

نام مرتعی نزدیک لاکوم سوادکوه

درخت لرگ، چوب نامرغوب

نام تپه ای در حوزه ی آلاشت

فرهنگ فارسی هوشیار

سیال

آب روان و جاری

فرهنگ معین

سیال

(ص.) بسیار روان، روان، جاری. [خوانش: (سَ یّ) [ع.]]

فرهنگ عمید

سیال

بسیارروان،
آب روان، جاری،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیال

جاری، روان،
(متضاد) راکد، آبکی، رقیق، رو، مایع،
(متضاد) غلیظ

فارسی به عربی

سیال

سائل، نقال

فرهنگ فارسی آزاد

سیال

سَیّال، بسیار روان- جاری

معادل ابجد

خاصیت نفوذ یک سیال

2068

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری