معنی خاکروبه
لغت نامه دهخدا
خاکروبه. [ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) گرد و خاشاک که از رُفتَن صحن و جا پیدا می آید. (غیاث اللغات) (آنندراج). دم جاروب. مطلق فضول از خاک و خاشاک و غیره. آشغال. خُمامَه. (منتهی الارب). سُباطَه. (منتهی الارب) (دهار). سُفارَه. کُناسَه.قُمامَه. حُواقَه. کباء. (منتهی الارب):
تا کند خاکروبه ٔ تو عبیر
جیب گردیده دامن نسرین.
ظهوری (از آنندراج).
فرهنگ معین
(بِ) (اِمر.) خاشاک و آشغال که به سبب روفتن جایی گرد آید.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشغال، خاشاک، خاکدان، رشت، زباله، مزبله
فارسی به انگلیسی
Debris, Débris, Rubbish, Sweepings
فارسی به عربی
نفایات
فرهنگ فارسی هوشیار
فضول از خاک و خاشاک و غیره، آشغال
فارسی به ایتالیایی
spazzatura
فارسی به آلمانی
Abfall (m), Ausschuß (m), Plunder (m)
معادل ابجد
834