معنی خبرگذاری رسمی افغانستان

واژه پیشنهادی

اطلاعات عمومی

فارسی به عربی

رسمی

ثوب، جدی، رسمی، مسوول

عربی به فارسی

رسمی

مربوط به جشن , تشریفاتی , تشریفات , اداب , پای بند تشریفات وتعارف , رسمی

فرهنگ فارسی هوشیار

رسمی

‎ رستادی رستاد خوار، باژ گذار، داتی آسایی (قانونی) ‎ (صفت) منسوب و مربوط به رسم مقابل غیر رسمی. یا لباس رسمی لباسی که در جشنها پوشند، کسی که راتبه و مرسوم گیرد، خدمتکار مقرب و نزدیک مانند: آبدار شرابدار جامه دارو غیره، خراجگذار، طبق رسم مطابق رسم: }} رسمی رفتار میکند ‎. {{، معمولی: }} مگر اسطرلاب شمس وزیر غیر از اسطرلابهای رسمی است که ما میدانیم ک‎{{ (امیر ارسلان) .


نیمه رسمی

نیمدوستوری نیم آیینی (صفت) آنچه که رسمی باشد ولی نه کاملا: ((لباس نیمه رسمی)) : ((اعضا ء صنف. . . از کناره گیری نیمه رسمی اش نا راضی بودند. ))

لغت نامه دهخدا

رسمی

رسمی. [رَ] (اِخ) شاعر ترک معاصر احمدپاشا. او را بترکی دیوانیست. (یادداشت مؤلف). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

رسمی. [رَ] (ص نسبی) منسوب به رسم. مقابل غیررسمی. بآیین. (یادداشت مؤلف). || معمول و متداول که از نوع ممتاز نباشد.
- لباس رسمی، لباسی که در جشنها پوشند. (فرهنگ فارسی معین).
- || لباسی که طایفه ٔ نوکر در وقت رفتن بخدمت پادشاه پوشند. (یادداشت مؤلف).
- واو رسمی، معدوله. (ناظم الاطباء). و رجوع به واو معدوله و معدوله شود. || منسوب به رسم یعنی نوشته. (ناظم الاطباء). || برطبق رسم. مطابق مراسم: رسمی رفتار می کند. (فرهنگ فارسی معین). موافق دستور. (ناظم الاطباء). || معمولی. (فرهنگ فارسی معین). معمولی و متعارفی. (ناظم الاطباء). متعارف. که همه کس شناسد. که نزد همه متعارف است: در این سال بود که نرخها عزیز شد گندم من به دویست درم نقد شد و جو به صدوهشتاد درم و همچنان غله عزیز می شد تا منی گندم در ناحیه ٔ سیستان به هزارودویست درم رسمی شد. (تاریخ سیستان). امامرا به هیچ حال واقف نمی داند مگر کار رسمی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). مگر اسطرلاب شمس وزیر غیر از اسطرلابهای رسمی است که می دانیم. (امیر ارسلان چ محجوب جیبی ص 97).
- رسمی گاو؛ گاوی که در کشتار به کار آید. (آنندراج از فرهنگ زلیخای جامی). || رواج و رایج. (ناظم الاطباء). || دولتی. (یادداشت مؤلف).
- روزنامه ٔ رسمی، روزنامه ٔ دولتی. (یادداشت مؤلف).
- مدارس (مدرسه ٔ) رسمی، دولتی. (یادداشت مؤلف).
|| کسی که راتبه و مرسوم گیرد. (فرهنگ فارسی معین). وظیفه دار. کسی که روزبه روز و ماه به ماه و سال به سال مراتب گیرد. (ناظم الاطباء). || خدمتکارمقرب و نزدیک مانند آبدار، شرابدار، جامه دار و غیره، از رسم. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). خدمتکار مقرب. (فرهنگ اوبهی). خدمتکار مقرب و نزدیک مثل سفره چی و آبدار و شرابدار و ساقی و راتبه دار و وظیفه خوار اعم از آنکه روزینه داشته باشد یا ماهانه یا سالیانه. (آنندراج از بهار عجم) (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف) (از بهار عجم) (از شعوری ج 2 ورق 16). چاکر. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). چاکر و علوفه خوار. (فرهنگ اوبهی):
دو خازن فکر و الهامش دو حارس شرع و توفیقش
دو ذمی نفس و آمالش دو رسمی چرخ و کیوانش.
خاقانی.
دولت نبرد محنت رسمی و معاشی
قرآن چه کند زحمت بوعمرو و کسایی.
کافی الدین.
میر میران تویی و ما همه رسمی ّ توایم
رسمیان را به سخاو سخن توست امید.
کافی الدین.
و رجوع به رسم در همین معنی شود. || خراجگزار. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). || در عرف دستگاههای اداری ایران، کارمند یا مأمور دولتی را گویند که برطبق شرایط خاصی به عضویت وزارتخانه یا مؤسسه ای دولتی درآید و با پرداخت کسور بازنشستگی ماهانه پس از بازنشسته شدن نیزحقوق میگیرد و همچنین بعد از مرگ نیز به زن و بچه های واجد شرایط وی حقوقی پرداخته شود. مقابل حکمی. مقابل پیمانی. مقابل روزمزد. || هر چیز پست ونازل و کم بها. (لغت محلی شوشتر). وسطی و متوسط. (ناظم الاطباء).
- برنج رسمی، در گیلان نوعی برنج را گویند که برای پختن آش و غیره بکار برند. (یادداشت مؤلف). مقابل برنج صدری.


افغانستان

افغانستان. [اَ ن ِ] (اِخ) سرزمین افغان. (فرهنگ فارسی معین). از کشورهای آسیای مرکزی و بیشتر سرزمین آن کوهستانی است.
اوضاع طبیعی: افغانستان در مشرق ایران بین 29 و 38 درجه ٔ عرض جغرافیایی قرار گرفته و از شمال محدود است به ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان و از شمال شرقی بچین محدود است و از مشرق به پنجاب هندوستان و از جنوب به پاکستان و از مغرب به ایران. افغانستان کشوری کوهستانی وقسمت عمده ٔ سطح آنرا برجستگیها پوشانیده است. از مشرق بمغرب و جنوب غربی بتدریج از ارتفاع متوسط زمین کاسته میشود و در جنوب غربی مجاور خاک ایران بزمینهای پست منتهی میگردد. کوهستان شمالی و مرکزی افغانستان دنباله ٔ خراسان ایران و بلندترین آنها هندوکش یا هند است و بهرحال کوه قسمت بزرگی از شمال شرقی و شمال افغانستان را پوشانیده و بلندترین قله ٔ آن تا 7421 متر ارتفاع دارد. افغانستان با توجه بوضع پستی و بلندیهای آن از لحاظ آب و هوا بسه منطقه تقسیم می شود:
الف: جلگه ها و مناطق گرمسیر مانند جلگه های مجاور سیستان و ایران و ناحیه ٔجلال آباد در مشرق که در تابستان بسیار گرم و در زمستان معتدل است.
ب: قسمت شمالی افغانستان مجاور با مرز ترکستان یعنی ناحیه ٔ مزارشریف که آنرا ترکستان افغانستان می گویند. این قسمت تحت تأثیر اقلیم صحرائی است. زمستان آن معتدل و تابستان آن گرم است. در تابستان بواسطه ٔ انعکاس اشعه ٔ خورشید بر روی ماسه های نرم زمین گرمای آن غیرقابل تحمل می شود.
ج: قسمتهای کوهستانی که زمستان بسیار سرد و تابستان معتدل دارد و در دو ماه آخر زمستان تمام این نواحی از برف پوشیده می شود و بادهای خشک از شمال می وزد و از درجه ٔ حرارت هوامی کاهد.
بهرحال چون افغانستان محصور به خشکیها و ازدریا دور است بیشتر رودهای آن در حوضه های داخلی جریان می یابد و به دریاچه ها و یا باطلاقهای داخل خشکی می ریزد. و بطور خلاصه حدود طبیعی کشور افغانستان بدین شرح است که از شمال به اتحاد جماهیر شوروی از مغرب به ایران از جنوب به بلوچستان و از مشرق بنواحی قبائل آزاد و از گوشه ٔ شمال شرقی با رشته ٔ باریک از پامیر بنام «وخان » و «سنکیانک » از ترکستان شرقی محدود و مماس است. و آن بین 29 درجه و 30 دقیقه و 38 درجه و 30دقیقه ٔ عرض شمالی و 60 درجه و 30 دقیقه ٔ و 75 درجه و 50 دقیقه ٔ طول شرقی نصف النهار گرینویچ واقع و مساحت سطح آن حدود 650 هزار کیلومتر مربع و دارای قریب دوازده میلیون تن سکنه است. پایتخت آن کابل و از شهرهای مهم آن هرات و قندهار است. حکومت آن مشروطه ٔ سلطنتی و دارای مجلس شورای ملی است. قانون اساسی آن در سال 1301 هَ. ش. تدوین شد و دوبار در سالهای 1307 و 1309 مورد تجدید نظر قرار گرفته و تنظیم شد. دین رسمی مردم اسلام و مذهب رسمی عمومی حنفی است. بیرق رسمی آن دارای رنگهای سیاه و سرخ و سبز که در وسط آن خوشه ٔ گندم و محراب و منبر قرار دارد.

فرهنگ عمید

رسمی

مطابق رسم، عرف، و عادت،
معمولی، متعارف،
مخصوص استفاده در جشن‌ها و پذیرایی‌های دولتی یا تشریفاتی: لباس رسمی،
بومی: تخم‌مرغ رسمی،
[قدیمی] حقوق‌بگیر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

رسمی

عرفی، قانونی، رایج، متداول، مرسوم، فاحشه، معروفه،
(متضاد) شرعی، غیررسمی، تک‌پران

فارسی به ایتالیایی

رسمی

ufficioso

ufficiale

معادل ابجد

خبرگذاری رسمی افغانستان

3686

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری