معنی خت

لغت نامه دهخدا

خت

خت. [خ َت ت] (ع مص) با نیزه پشت سرهم زدن. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) (معجم الوسیط) (تاج العروس) (متن اللغه) (البستان). || استحیا. || (اِ) شیئی پست. (یاقوت در معجم البلدان).

خت. [خ ِ] (اِ) دو.دوندگی. || تابش. جلوه. (ناظم الاطباء).

خت. [خ َت ت] (اِخ) شهرکی است در نواحی جبال عمان. (از یاقوت معجم البلدان).

حل جدول

خت

دوندگی

فرهنگ فارسی هوشیار

خت

دو، دوندگی، تابش، جلوه

معادل ابجد

خت

1000

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری