معنی خرابکاری و کارشکنی
حل جدول
سابوتاژ
کارشکنی
اخلال، جلوگیری، ممانعت
تخریب، ممانعت از پیشرفت کار
سابوتاژ
کارشکنی کردن
خرابکاری، اخلال
خرابکاری
اخلال
لغت نامه دهخدا
خرابکاری. [خ َ] (حامص مرکب) اِفساد. (یادداشت بخط مؤلف). عمل خرابکار. || در تداول عامه، آلودن بستر یا زیر جامه. (یادداشت بخط مؤلف).
کارشکنی
کارشکنی. [ش ِ ک َ] (حامص مرکب) ممانعت از پیشرفت کار. || بهتان و افتراء. (ناظم الاطباء). سعایت. اخلال در امر. موانع برای پیشرفت کاری ایجاد کردن و با کردن صرف شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
ریهیدن تباهیگری تباه کردن مورجنیتاری ایجاد فساد و تباهی (در امور و ساختمانها)
فرهنگ واژههای فارسی سره
ویرانگری
فارسی به ایتالیایی
sabotaggio
مترادف و متضاد زبان فارسی
اخلال، تخریب، ویرانگری، نظمستیزی، هرجومرجطلبی، افساد، فساد، کارشکنی
فرهنگ معین
(~.) (حامص.) ممانعت از پیشرفت کار.
معادل ابجد
1641