معنی خرت و پرت
لغت نامه دهخدا
خرت و پرت. [خ ِ ت ُ پ ِ] (اِ مرکب، از اتباع) آشغال. خرد و ریز. هنزر و پنزر. اسباب بی ارز. خاش و ماش. خارپوت.
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Bric-A-Brac, Clutter, Frippery, Gimcrackery, Impedimenta, Junk, Knickknack, Lumber, Notions, Odds And Ends, Ragbag, Stuff, Truck
فارسی به ترکی
döküntü, ıvır zıvır
گویش مازندرانی
بی ارزش – کم بها
فرهنگ فارسی هوشیار
چیزهای پراکنده و کم بها
فرهنگ عوامانه
چیزهای مختلف و کم بها را گویند.
معادل ابجد
1808