معنی خسوف
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ناپدید شدن، واقع شدن زمین میان ماه و خورشید که موجب تیره شدن ماه می شود. [خوانش: (خُ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
[مقابلِ کسوف] (نجوم) حائل شدن زمین میان خورشید و ماه که باعث از نظر پنهان شدن ماه میشود، ماهگرفتگی،
[قدیمی] ناپدید شدن،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
ماه گرفتگی
کلمات بیگانه به فارسی
ماه گرفتگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
ماهگرفتگی، پنهانشدن، ناپدید شدن، فرو رفتن،
(متضاد) کسوف
فارسی به انگلیسی
Eclipse
تعبیر خواب
دیدن خسوف در خواب، نشانه بیماری مسری یا علامت مرگ است.
-
فرهنگ فارسی هوشیار
گرفتگی ماه چاه پر آب چاه پر آب
فرهنگ فارسی آزاد
خُسُوف، گرفتگی ماه یعنی ناپدید شدن قسمتی یا تمام ماه (در وقتیکه باید دیده شود و روشن باشد) بعلت قرار گرفتن زمین بین خورشید و ماه و افتادن سایهء زمین بر ماه،
معادل ابجد
746