معنی خشمگین شدن
لغت نامه دهخدا
خشمگین شدن. [خ َ / خ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) عصبانی شدن. برتافته شدن. از جا دررفتن. اِخرِنطام، تَذَمﱡر؛ بخشم آمدن. بهم برآمدن. امتحاک. (یادداشت بخط مؤلف):
ملک را کمان کجی راست شد
ز سودا بر او خشمگین خواست شد.
سعدی (بوستان).
حل جدول
برآشفتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
از کورهدر رفتن، برآشفتن، خشمناک شدن، عصبانیشدن، غضبناک شدن، متغیر شدن
فارسی به انگلیسی
Anger, Boil, Madden, Offend, Overcloud
فارسی به عربی
غلیان
فارسی به آلمانی
Beule (f), Kochen, Schwären (m), Sieden
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1374