معنی خط مایل

فارسی به ایتالیایی

خط مایل

diagonale


مایل

disposto

حل جدول

خط مایل

اریب


مایل

خمیده، مورب

واحد سنجش طول در آمریکا

راضی، خواهان، مشتاق، خواستار، راغب، مستعد، حاضر، خمیده

اریب

فرهنگ عمید

مایل

واحد اندازه‌گیری طول در کشورهای انگلیسی‌زبان برابر با ۱۶۰۹ متر،
* مایل دریایی: (ریاضی) واحد اندازه‌گیری طول برابر ۱۸۵۲ متر،

گراینده، میل‌کننده، خواهان،
خمیده،
[قدیمی] خرامان، خرامنده: که من به حُسن تو ماهی ندیده‌ام طالع / که من به قدّ تو سروی ندیده‌ام مایل (سعدی۲: ۶۵۴)،

لغت نامه دهخدا

مایل

مایل. [ی ِ] (ع ص) مائل. برگردنده از راه. (ناظم الاطباء). ترک کننده و برگردنده ازراه. (از اقرب الموارد). خم شونده از راه. (از منتهی الارب): و هرکه را از سنن عقیده و صوب مذهب خود مایل و منحرف بینند به غی و ضلالت نسبت کنند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 14). و رجوع به میل شود. || جورکننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به میل شود. || برگردنده و خمنده. ج، ماله و مُیَّل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ورجوع به میل شود. || عدول کننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خرامنده و تبخترکننده. (ناظم الاطباء). خرامان. چمان:
که من به حسن تو ماهی ندیده ام طالع
که من به قد تو سروی ندیده ام مایل.
سعدی (دیوان چ مصفا ص 710).
و رجوع به مائلات شود. || راغب و میل کننده و شایق و آرزومند. (ناظم الاطباء). گراینده به چیزی و با لفظ شدن و گشتن و آمدن و افتادن مستعمل است. (از آنندراج):
دلت گر به راه خطا مایل است
ترا دشمن اندر جهان خود دل است.
فردوسی.
مال چنه ست و زمانه دام جهان است
ای همه ساله به دام برچنه مایل.
ناصرخسرو.
به دستگیری افتادگان و محتاجان
چنانکه دوست به دیدار دوستان مایل.
سعدی.
میل گردون سوی قصر تست و مه رای تو جست
طبعهر جزوی که هست آخرسوی کل مایل است.
کاتبی.
خری چند مایل به جلهای رنگین
ددی چند راغب به آفت رسانی.
وحشی (دیوان چ نخعی ص 269).
- مایل بودن به رنگی، به آن رنگ زدن. سبز مایل به سیاهی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نزدیک بودن به آن رنگ: پوست ساق او [ماهی زهرج] مایل به زردی و با اندک حدت. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
|| کج و خمیده. (ناظم الاطباء). || (اِ) نام جزء اعظم فلک قمر که در آن حامل مرکوزاست و در حامل تدویر و در تدویر قمر. (ناظم الاطباء).

مایل. [ی ِ] (اِخ) قلیج خان بیک از ایماق کراملو طایفه ٔ شاملو و معاصر شاه عباس بود و از جانب او داروغگی ری را داشت و به جهت حسن سلوکش وی را شیخ الاسلام حکام گفته اند. او راست:
نسیم صبح بر مجروح نیش است
حریر جامه بر بیمار بار است
گهر در چشم محنت دیده سنگ است
سمن در پای ره گم کرده خار است.
(از آتشکده ٔ آذر چ سیدجعفر شهیدی ص 21).

فرهنگ معین

مایل

کج، خمیده، آرزومند، مشتاق، دارای شیب اندک. [خوانش: (یِ) [ع. مائل] (ص.)]

[انگ.] (اِ.) = میل: واحد اندازه گیری ط ول در کشورهای انگلیسی زبان.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مایل

خمیده، کج، کژ، متمایل، مورب،
(متضاد) مستقیم، خواهان، راغب، شایق، طالب، علاقه‌مند، مشتاق،
(متضاد) نافر

فارسی به عربی

مایل

راغب، مائل، موافق، مولع

معادل ابجد

خط مایل

690

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری