معنی خلوتگاه

لغت نامه دهخدا

خلوتگاه

خلوتگاه. [خ َل ْ وَ] (اِ مرکب) محل انزوا. (ناظم الاطباء):
یک شبی مجنون بخلوتگاه ناز
با خدای خویشتن می کرد راز.
(منسوب به مولوی).
ز خلوتگاه ربانی وثاقی در سرای دل.
سعدی.
|| شبستان. (ناظم الاطباء):
درون بردندش از در شادمانه
بخلوتگاه آن شمع زمانه.
نظامی.
|| محل آسایش. (ناظم الاطباء):
ملک روزی بخلوتگاه بنشست
نشاند آن لعبتان را نیز بر دست.
نظامی.

فرهنگ عمید

خلوتگاه

جای خالی از بیگانه،
[قدیمی] = خلوت‌خانه

حل جدول

خلوتگاه

محل انزوا

فارسی به انگلیسی

خلوتگاه‌

Den, Hideaway, Nook, Retreat, Sanctum, Solitude

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

خلوتگاه

جای خالی از بیگانه

واژه پیشنهادی

خلوتگاه

نهان خانه

عزلتکده، دیجور

معادل ابجد

خلوتگاه

1062

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری