معنی خلوتگاه
لغت نامه دهخدا
خلوتگاه. [خ َل ْ وَ] (اِ مرکب) محل انزوا. (ناظم الاطباء):
یک شبی مجنون بخلوتگاه ناز
با خدای خویشتن می کرد راز.
(منسوب به مولوی).
ز خلوتگاه ربانی وثاقی در سرای دل.
سعدی.
|| شبستان. (ناظم الاطباء):
درون بردندش از در شادمانه
بخلوتگاه آن شمع زمانه.
نظامی.
|| محل آسایش. (ناظم الاطباء):
ملک روزی بخلوتگاه بنشست
نشاند آن لعبتان را نیز بر دست.
نظامی.
فارسی به انگلیسی
Den, Hideaway, Nook, Retreat, Sanctum, Solitude
واژه پیشنهادی
عزلتکده، دیجور
نهان خانه
خلوتگاه نهان و ناپیدا
نهان خانه غیب
از آثار ژان پل سارتر فیلسوف ، نمایشنامه نویس و منتقد فرانسوی
خلوتگاه
فرهنگ عمید
جای خالی از بیگانه،
[قدیمی] = خلوتخانه
حل جدول
محل انزوا
فارسی به عربی
عرین
فرهنگ فارسی هوشیار
جای خالی از بیگانه
خلوتخانه خلوتسرا خلوتگاه
شبستان، اندرونی، نماز خانه، گوشه ی تنهایی آبشتگاه
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
1062