معنی خلیلی

لغت نامه دهخدا

خلیلی

خلیلی. [خ َ] (اِخ) نام تیره ای است از بهمنی از شعبه ٔ لیراوی از ایلات کوه کیلویه ٔ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).

خلیلی. [خ َ] (ص نسبی) انتسابی است ابراهیم خلیل را. (از انساب سمعانی). رجوع به ابراهیم خلیل شود.

خلیلی. [خ َ] (اِخ) دهی است از دهستان فداغ بخش مرکزی شهرستان لار، دارای 456 تن سکنه، آب آن از چشمه و چاه و محصول آن غلات و خرما و پیاز و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

خلیلی. [خ َ] (اِ) نعره ٔ مردان را گویند در میدان جنگ و هنگام شورش. || قسمی از شال و مندیل. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی). || قسمی انگور زودرس است و آن بر دو قسم می باشد دانه دار و بی دانه، این انگور به رنگ سبز و کشیده است. (یادداشت بخط مؤلف). || قسمی کند و غل است که پای مجروحین را در آن گذارند وآن را غل جالبعه نیز گویند. (یادداشت بخط مؤلف).


علی خلیلی

علی خلیلی. [ع َ ی ِ خ َ] (اِخ) ابن قاسم اردبیلی خلیلی شافعی بطائحی، ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بطائحی شود.

علی خلیلی. [ع َ ی ِ خ َ] (اِخ) ابن محمد خلیلی زیدی جیلی. وی در اوایل قرن پنجم هجری در قید حیات بود. او راست: 1- الجمعبین الافاده و الافادات. 2- المجموع، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از تراجم الرجال جنداری ص 25).

علی خلیلی. [ع َ ی ِ خ َ] (اِخ) ابن عثمان حواری خلیلی، ملقّب به علاءالدین. عالم فرائض و ریاضی دان بود و در سال 754 هَ. ق. در شهر خلیل متولد شد و در 833 هَ. ق. درگذشت. او راست: کفایهالطلاب فی علمی الفرائض و الحساب. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 261. الانس الجلیل حنبلی ص 511. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 372. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 730).


خلیلی مرو

خلیلی مرو. [خ َ م َرْوْ] (اِ مرکب) نام قسمی از آلوی معروف است. (غیاث اللغات).


خلیلی ها

خلیلی ها. [خ َ] (اِخ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، دارای 494 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه و پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


حسین خلیلی

حسین خلیلی. [ح ُ س َ ن ِ خ َ] (اِخ) (حاج میرزا...) ابن میرزا خلیل بن ابراهیم طهرانی از مراجع شیعه در نجف بود و در 1326 هَ. ق. درگذشت و اجازات وی برای شاگردانش که برخی از ایشان مرجعیت نیز یافتند در ذریعه ج 1 ص 183 یاد شده است. و نیز او راست: «ذریعه الوداد». وی مدرسه ای در نجف بساخت که هم اکنون بنام وی معروف است. خاندان و فرزندان وی در عراق وایران به خلیلی شهرت دارند. وی یکی از ارکان سه گانه ٔ مشروطه خواهان ایرانی در عراق بود و آن دو دیگر مرحوم ملا عبداﷲ مازندرانی متوفی در 1330 هَ. ق. و ملا محمدکاظم خراسانی متوفی در 1329 هَ. ق. بودند. مرحوم حاجی میرزا حسین در ماه شوال هزاروسیصدوبیست وشش هجری قمری در حدود سن نودسالگی در نجف وفات یافت. (ذریعه) (وفیات معاصرین قزوینی یادگار سال 3 شماره ٔ 4).


قلعه خلیلی

قلعه خلیلی. [ق َ ع َ خ َ] (اِخ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 12هزارگزی جنوب خاور اردکان، کنار شوسه ٔ شیراز به اردکان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و مالاریایی است. وسکنه ٔ آن 510 تن است. آب آن از رودخانه ٔ شش بیر و محصول آن غلات، برنج، حبوب، و میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

حل جدول

خلیلی

نوعی انگور


ماه چهره خلیلی

از بازیگران سریال پازل

گویش مازندرانی

خلیلی

از انواع پای بند و فلک که جهت تنبیه رعایا به کار برده می شد...

فرهنگ فارسی هوشیار

انگور خلیلی

انگور پیشرس

معادل ابجد

خلیلی

680

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری