معنی خمیدگی
لغت نامه دهخدا
خمیدگی. [خ َ دَ / دِ] (حامص) انحناء. اعوجاج. کجی. پیچیدگی. (ناظم الاطباء). دوتایی. خفتگی. چفتگی. دولایی. خوهلی. انحناء. انعطاف. خمی. بخمی. کوژی. احدیداب. (یادداشت بخط مؤلف): || لنگیدگی. (یادداشت بخط مؤلف): خماع، خمیدگی کفتار در رفتار. (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
کجی، پیچیدگی،
حالت خمیده بودن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
انحراف، انحنا، خمی، کجی،
(متضاد) راستی
فارسی به انگلیسی
Bend, Bight, Camber, Crook, Curve, Decline, Droop, Droopiness, Hunch, Loop, Ply, Stoop
فارسی به عربی
انحناء، تعدیل، حلقه، خفیق، خلیع، نزعه
فرهنگ فارسی هوشیار
انحناء، کجی، پیچیدگی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
684