معنی خودآرایی
لغت نامه دهخدا
خودآرایی. [خوَدْ / خُدْ] (حامص مرکب) آرایش خود. تحلیه ٔ خود. زیورآرایی خود. تزیّن. بَزَک. (یادداشت بخط مؤلف). || کبر. غرور. نخوت. نمایش خود.
فرهنگ عمید
خود را آراستن و زینت دادن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرایش، بزک، ظاهرسازی، خودسازی
فرهنگ فارسی هوشیار
عمل خود آرا
واژه پیشنهادی
تجمل
معادل ابجد
832