معنی خودداری کردن

لغت نامه دهخدا

خودداری کردن

خودداری کردن. [خوَدْ / خُدْ ک َ دَ] (مص مرکب) کف ّ نفس کردن. || تحفظ. احتراس. حفظ کردن. || امساک کردن. || احتماء. || تعفف. ورع ورزیدن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خودداری کردن از، شکیبیدن از. (یادداشت بخط مؤلف).

حل جدول

خودداری کردن

امتناع

پرهیز

ابا

امساک

مترادف و متضاد زبان فارسی

خودداری کردن

امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، مضایقه کردن، ممانعت کردن، جلوگیری کردن، خویشتن‌داری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن

فارسی به انگلیسی

خودداری‌ کردن‌

Abstain, Avoid, Contain, Declination, Desist, Help, Keep, Forbear, Refrain, Repress, Shrink, Spare, Stay, Suppress, Withhold

فارسی به ترکی

خودداری کردن‬

sakınmak, çekinmek

فارسی به عربی

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

خودداری کردن

باز ایستادن

معادل ابجد

خودداری کردن

1099

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری