معنی خودپسندی
لغت نامه دهخدا
خودپسندی. [خوَدْ / خُدْ پ َ س َ] (حامص مرکب) تکبر. غرور. نخوت. (ناظم الاطباء). خودستایی. کبر. (یادداشت بخط مؤلف):
نیکنامی خواهی ای دل بابدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.
حافظ.
فرهنگ عمید
خودپسند بودن، تکبر، غرور،
حل جدول
انانیت
مترادف و متضاد زبان فارسی
تکبر، خودبینی، خودخواهی، عجب، غرور، کبر، ناموس، نخوت،
(متضاد) خودگدازی، غیرپسندی
فارسی به انگلیسی
Conceit, Ego, Selfishness, Smugness
فارسی به عربی
غروریه، مغرور، أَثَرَه (إثْرَه)
فارسی به آلمانی
Egozentrisch [adjective]
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
736