معنی خورشیدی
لغت نامه دهخدا
خورشیدی. [خوَرْ / خُرْ] (اِخ) نام شاعری بوده است که بقول رشیدالدین وطواطدر حدائق السحر اشعار ذوبحرین منشوری ابوسعید احمدبن محمد سمرقندی را شرح کرده است. (یادداشت مؤلف).
خورشیدی. [خوَرْ / خُرْ] (ص نسبی) منسوب به خورشید:
بخورشیدی سریرش هست موصوف
بمه برکرده معروفیش معروف.
نظامی.
- سال خورشیدی، مقابل سال هجری. سالی که مدت آن سیصدوشصت وپنج روز و چند ساعت است.
|| (حامص) پرتوافکنی. (یادداشت مؤلف). || (اِ) گلهای تیره ٔ مخصوصی از گیاهان که در وسط آنها دایره ای از گلهای زرد و در کنارشان اشعه ای از گلهای رنگین است مانند گل آفتاب گردان. (دایرهالمعارف فارسی).
آل خورشیدی
آل خورشیدی. [ل ِ خوَرْ / خُرْ] (اِخ) تیره ای از جانکی گرم سیر چهارلنگ بختیاری.
فارسی به انگلیسی
Solar
فرهنگ فارسی هوشیار
گیتیک خورشیدی
حل جدول
فارسی به ایتالیایی
solare
مترادف و متضاد زبان فارسی
شمسی،
(متضاد) قمری، مربوط به خورشید
واژه پیشنهادی
نوروز
ماه هفتم خورشیدی
مهر
یازدهمین ماه خورشیدی
بهمن
ماه چهارم خورشیدی
تیر
ماه ششم سال خورشیدی
شهریور
ماه دوازدهم سال خورشیدی
اسفند
معادل ابجد
1130