معنی خوش حساب
لغت نامه دهخدا
خوش حساب. [خوَش ْ / خُش ْ ح ِ] (ص مرکب) خوش معامله. آنکه در معامله دغلکاری ندارد. آنکه در داد و ستد و وام خواهی و وام گیری راست کردار است.
- آدم خوش حساب، آنکه دین خود رابموقع و بدون معطلی می پردازد. مقابل بدبده. مقابل بدحساب.
فرهنگ معین
(~. حِ) [فا - ع.] (ص مر.) کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند.
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که بدهی خود را سر موقع و بیتٲخیر میپردازد،
حل جدول
ویژگی کسی که بدهی خود را به موقع بپردازد
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه در دادوستد و وام خواهی و وام گیری راست کردار است
معادل ابجد
977