معنی دادگاه مخوف قرون وسطی

لغت نامه دهخدا

قرون وسطی

قرون وسطی. [ق ُ ن ِ وُ طا] (اِخ) فاصله ٔ میان سقوط روم به سال 395 م. تا فتح استانبول به دست محمد ثانی ملقب به فاتح به سال 1453 م. را در اصطلاح قرون وسطی گویند. (یادداشت مؤلف). در دائرهالمعارف بریتانیکا آمده است: اصطلاح قرون وسطی کاملاً جدید است و آن از طرف نویسندگانی که درباره ٔ این دوره کار میکردند جعل شده و مبین اختلافی است که آنان بین قرون بعد از سقوط دنیای قدیم با عهد خود احساس میکردند، چه نسبت به ایشان جهان یونان قدیم و روم نزدیکتر و قابل فهم تر از اروپایی بود که تحت انقیاد سیستم مذهبی اداره میشد. لازم نیست که گفته شود مردان و زنانی که در ظرف هزار سال یا قبل از دوره ٔ «تجدیدنظر» زندگی میکردند توجه داشتند که در عهد قرون وسطی زندگی میکنند ولی تعداد کمی بودند و در میان آنها پترارک از همه مشهورتر است که احساس میکردند به دوره ٔ ظلمت و تاریکی افتاده اند و این دوره از افول امپراطوری روم شروع میشود و ممکن است تا وقتی که «روم بخواهد خود را بشناسد» ادامه یابد. به نظر نمی آید دوره ٔ قرون وسطی به وسیله ٔ مردم خود احساس شده باشد یعنی مردمی که در قرون وسطی زندگی میکردند خود را قرون وسطائی شناخته باشندبه هرحال این اصطلاح از مجعولات متخصصین است و اجمالاً قرون وسطی شناس به کسی اطلاق میشود که در تاریخ دوره ٔ قرون وسطی کار میکند، در مقابل دانشمند دوره ٔ جدید که سروکارش با قرن جدید است. اشخاصی که نخست این اصطلاح را به کار بردند قصدشان تعبیری از معنی آزادی بود وضمناً مفهوم تاریخی قرون وسطی به یک سلسله دوران کاملاً مشخصی اطلاق میشد که در چهارچوب زمان قرار داشت. البته آنها از این دوران نقش قرن مشخصی را نشان نمیدادند ولی طرحی از تاریخ میریختند که زمانش از باغ عدن شروع میشد و تا برگشت ثانوی مسیح ختم میگشت. این طرح هزار سال یعنی از قرن پنجم تا قرن پانزدهم م. را معین میکرد و به نام قرون وسطی نشان میداد. امروز اطلاعات ما راجع به قرون وسطی کاملاً فرق کرده، زیرا بینش ما به نسبت تمدن ماقبل قرون وسطی که با آن در تماس بود بیشتر شده است. (از دائرهالمعارف بریتانیکا).


مخوف

مخوف. [م َ] (ع ص) به معنی ترسیده شده و خوفناک. (غیاث) (آنندراج). طریق مخوف، راه بیمناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بعضی نوشته اند که خوف مصدر لازم است به معنی ترسیدن نه متعدی به معنی ترسانیدن پس صیغه ٔ اسم مفعول از او آمدن، محل تأمل است. غالباً حرف جر در این لفظ مقدر باشد یعنی در تقدیر مخوف عنه باشد چنانکه لفظ مشترک که از مصدر لازم است و در حقیقت مشترک فیه بود. (غیاث) (از آنندراج). ترسیده و خوفناک و بیمناک و خطرناک و هولناک و مهیب و سهمگین و پربیم و وحشتناک و ترسناک. (ناظم الاطباء): چون فرسنگی کناره ٔ رود برفت آب پایاب داشت و مخوف بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 351). به هر طرف که آبادانی داشت و دویست فرسنگ می بایست برید مخوف و مهلک. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 121).
مخوف راهی کز سهم شور و فتنه ٔ او
کشید دست نیارست کوهسار و کور.
مسعودسعد (دیوان ص 202).
چون صاحب رای... پیش از آنکه در گرداب مخوف افتد خود را به پایاب تواند رسانید. (کلیله و دمنه چ عبدالعظیم قریب ص 89). رفتن بر وی دشوار است و مقام در میان این طایفه مخوف. (کلیله و دمنه). که راه مخوف است و رفیقان ناموافق. (کلیله و دمنه).
باز در گوشش دمد نکته ی ْ مخوف
در رخ خورشید افتد صد کسوف.
مولوی.
در چنین راه بیابان مخوف
ای قلاووز خرد با صد کسوف.
مولوی.
خود را به شره در کارهای مخوف اندازد.
(گلستان).
می شنوم که سعدیا راه مخوف می روی
گر نروم نمی شود صبر و قرارممکنم.
سعدی.


وسطی

وسطی. [وُ طا] (ع ص) مؤنث اوسط. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رجوع به اوسط شود. || انگشت میانگی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). انگشت که میان سبابه و بنصر نهاده است. (از اقرب الموارد). انگشت میانی. (ناظم الاطباء).
- صلوه وسطی. رجوع به ذیل همین مدخل شود.
- قرون وسطی. رجوع به ذیل همین مدخل شود.

فرهنگ فارسی آزاد

قرون وسطی

قُرُوْن وُسْطی، دوره رکود علمی و صنعتی و خفقان وجدان و آزادی در اروپا به علت تسلط غیر روحانی کلیسا و اشاعه جابرانه خرافات مذهبی که از قرن پنجم تا پانزدهم میلادی طول کشید. حضرت عبدالبهاء میفرمایند:« قرون وسطی بدایتش از سقوط امپراطوری رومان و نهایتش فتح قسطنطنیه بدست اسلام. »انتهی. (میشود از 476 تا 1453 میلادی)،

فارسی به عربی

قرون وسطی

من القرون الوسطی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قرون وسطی

سده های میانی

کلمات بیگانه به فارسی

قرون وسطی

سده های میانی

فرهنگ فارسی هوشیار

قرون وسطی

سده های میانین


تاریخ قرون وسطی

کارنامه ی میانه که از برافتادن امپراتوری روم آغاز و با پیدایی آمریکا پایان می پذیرد

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

قرون وسطی

سده های میانه

فرهنگ عمید

وسطی

میانه، میانی: قرون وسطی،


دادگاه

(حقوق) شعبه‌ای از دادگستری که یک یا چند تن دادرس در آنجا به دادخواست‌های مردم رسیدگی می‌کنند و حکم می‌دهند، محکمه،
[قدیمی] جایی که داد مظلوم از ظالم بستانند، جایی که به جرم و گناه کسی رسیدگی کنند، جای دادرسی،
* دادگاه استان: (حقوق) [منسوخ] دادگاه برای تجدید رسیدگی به دعوایی که حکم آن از دادگاه شهرستان صادر شده اما یکی از طرفین دعوی نسبت به آن حکم اعتراض کرده باشد، محکمۀ استیناف،
* دادگاه انتظامی: (حقوق) دادگاهی که به تخلفات دادرسان و بازپرسان دادگستری رسیدگی می‌کند،
* دادگاه بخش: (حقوق) [منسوخ] دادگاهی که به دعاوی کوچک رسیدگی می‌کند، محکمۀ صلح،
* دادگاه جنایی: (حقوق) [منسوخ] دادگاهی که امور جنایی در آن رسیدگی می‌شود و جنایت‌کاران را محاکمه می‌کند. δ قسمت کیفری دادگاه بخش را محکمۀ خلاف و قسمت کیفری محکمۀ بدایت را دادگاه جنحه می‌گویند،
* دادگاه شهرستان: (حقوق) [منسوخ] دادگاه بالاتر از دادگاه بخش که به دعاوی مهم‌تر رسیدگی می‌کند، محکمۀ بدایت،
* دادگاه نظامی: [قدیمی] دادگاهی که در زمان جنگ در ارتش تشکیل می‌شود،

معادل ابجد

دادگاه مخوف قرون وسطی

1202

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری