معنی دارای قریحه هنری و حساس
حل جدول
فرهنگ معین
(قَ حَ یا حِ) [ع. قریحه] (اِ.) طبع، ذوق.
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
حساس. [ح َس ْ سا] (ع ص) نیک دریابنده. (غیاث). بسیارحس. سخت ادراک. تیزحس. شدیدالحس.
- سلولهای حساس، یاخته های احساس کننده. رجوع به سلول و به کتاب جانورشناسی عمومی فاطمی ص 168 و 202 شود.
حساس. [ح َ] (ع اِ) در حق چیزی گویند که آنرا تفحص کنند و نیابند. (منتهی الارب).و فارسی زبانان در این وقت «لعنت بر شیطان » گویند.
خوش قریحه
خوش قریحه. [خوَش ْ / خُش ْ ق َ ح َ / ح ِ] (ص مرکب) باقریحه. مستعد. با قریحه ٔ خوب. بااستعداد.
فرهنگ فارسی آزاد
قَرِیْحَه، طبع-ذوق- استعداد و قدرت طبیعی در سرودن شعر و کتابت- اول هر چیز- اولین آب چاه... (جمع: قَرائِح)،
عربی به فارسی
ظریف , خوشمزه , لطیف , نازک بین , حساس , نفوذ پذیر , دارای حساسیت , غلغلکی , زود رنج , نازک نارنجی , دل نازک
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابتکار، استعداد، ذوق، طبع، قریحت
فرهنگ فارسی هوشیار
ذوق، طبع
فارسی به ایتالیایی
vocazione
معادل ابجد
939