معنی دارنده

لغت نامه دهخدا

دارنده

دارنده. [رَ دَ / دِ] (نف) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد:
که او داد برنیک و بد دستگاه
که دارنده ٔ آفتابست و ماه.
فردوسی.
دارای سپهر و اخترانش
دارنده ٔ نعش و دخترانش.
نظامی.
|| نگهبان. نگهدارنده:
همیدون به بندش همی داشتند
بر او چند دارنده بگماشتند.
اسدی.
|| (اِخ) خدای تعالی:
سپهبد بدارنده سوگند خورد
کزین دژ برآرم بخورشید گرد.
فردوسی.
اگر خواهم از زیردستان خراج
ز دارنده بیزارم و تخت و تاج.
فردوسی.
جهانجوی و گردی و یزادن پرست
مداراد دارنده باز از تو دست.
فردوسی.

فرهنگ معین

دارنده

آن که چیزی را دارد، صاحب، مالک، خداوند، چیزدار، ثروتمند، مال دار. [خوانش: (رَ دِ یا دَ) (ص فا.)]

فرهنگ عمید

دارنده

کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک،

حل جدول

دارنده

واجد

ذی

مترادف و متضاد زبان فارسی

دارنده

خداوند، صاحب، مالک، ثروتمند، غنی، مالدار، متمول،
(متضاد) ندار

فارسی به انگلیسی

دارنده‌

Holder, Keeper, Possessor

فارسی به عربی

دارنده

له، مالک

فرهنگ فارسی هوشیار

دارنده

مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد

فارسی به آلمانی

دارنده

Haben [verb], Besitzer (m), Eigentümer (m)

معادل ابجد

دارنده

264

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری