معنی داروی حیاتی بیماران کلیوی

لغت نامه دهخدا

کلیوی

کلیوی. [ک ُل ْ ی َ وی / وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به کلیه. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیه شود.
- غده های (غدد) فوق کلیوی. رجوع به غدد فوق کلیوی شود.

فرهنگ عمید

کلیوی

مربوط به کلیه: بیماری‌های کلیوی،

فرهنگ فارسی هوشیار

کلیوی

کلوه ای: گرده ای (صفت) منسوب به کلیه یا غده های (غدد) فوق کلیوی.

فرهنگ معین

کلیوی

(کُ یَ) [ع.] (ص نسب.) مربوط یا منسوب به کلیه.

مترادف و متضاد زبان فارسی

حیاتی

اساسی، اصولی، مهم،
(متضاد) غیرحیاتی، لازم، واجب، ضروری، مربوط به حیات

معادل ابجد

داروی حیاتی بیماران کلیوی

1030

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری