معنی داستانی از على محمد افغانى

حل جدول

لغت نامه دهخدا

داستانی

داستانی. (ص نسبی) سزاوارِ مَثَل زدن. مَثَل زدنی.
- داستانی شدن، سزاوارِ مَثَل زدن گردیدن. مَثَل زدنی شدن. درخورِ شهره شدن گردیدن. درخورِ مَثَل ِ سائر گشتن شدن:
سخن کز دهان بزرگان رود
چو نیکو بُوَد داستانی شود.
ابوشکور.
مکافات ِ بد گر کنی نیکوی
به گیتی درون داستانی شوی.
فردوسی.
|| (حامص) (در ترکیب): همداستانی. موافقت. مرافقت.

داستانی. (اِخ) ابوعبداﷲ. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (مؤلف به سال 730 هَ. ق.) در فصل چهارم از باب پنجم نام وی در عداد مشایخ قبل از زمان خویش آورده است. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 795). و نیز رجوع به «داستان » (نام محل) شود.


محمد

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن علی... رجوع به ابوعبداﷲ داستانی و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 73 شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به قطب الدین رازی محمدبن محمد شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابومنصور مروی طوسی و محمدبن محمد... شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد. رجوع به ابن نباته قاضی جمال الدین ابوبکر محمد... شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) امام محمد باقر (ع)... رجوع به امام محمد باقر و باقر (امام محمد...) شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابوالخطاب. رجوع به ابوالخطاب محمد... شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) رستمی... رجوع به رستمی محمد شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابوبکر خبازبلدی. رجوع به خبازبلدی محمد شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

داستانی

(صفت) منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

داستانی

خرافی، غیرواقعی، افسانه‌ای، رمانتیک، روایی، قصه‌ای، اساطیری،
(متضاد) واقعی

فرهنگ معین

داستانی

(ص نسب.) منسوب به داستان، قصه ی ی، روایی، اساطیری. مق تاریخی.

معادل ابجد

داستانی از على محمد افغانى

1858

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری