معنی داستانی از ویتالیانو برانکاتی
حل جدول
داستان مردی که بار دوم هم نخندید
اثری غیرداستانی از ویتالیانو برانکاتی
فاشیستها پیر میشوند
داستان ویتالیانو
سال های آرام
داستان ویتالیانو برانکاتى
در جستجوى یک آرى
سال هاى از دست رفته
در جستجوى یک آرى، سال هاى از دست رفته
هیولای داستانی
دیو، غول
شهریار داستانی
ادیپ
لغت نامه دهخدا
داستانی. (ص نسبی) سزاوارِ مَثَل زدن. مَثَل زدنی.
- داستانی شدن، سزاوارِ مَثَل زدن گردیدن. مَثَل زدنی شدن. درخورِ شهره شدن گردیدن. درخورِ مَثَل ِ سائر گشتن شدن:
سخن کز دهان بزرگان رود
چو نیکو بُوَد داستانی شود.
ابوشکور.
مکافات ِ بد گر کنی نیکوی
به گیتی درون داستانی شوی.
فردوسی.
|| (حامص) (در ترکیب): همداستانی. موافقت. مرافقت.
داستانی. (اِخ) ابوعبداﷲ. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (مؤلف به سال 730 هَ. ق.) در فصل چهارم از باب پنجم نام وی در عداد مشایخ قبل از زمان خویش آورده است. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 795). و نیز رجوع به «داستان » (نام محل) شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
خرافی، غیرواقعی، افسانهای، رمانتیک، روایی، قصهای، اساطیری،
(متضاد) واقعی
فرهنگ معین
(ص نسب.) منسوب به داستان، قصه ی ی، روایی، اساطیری. مق تاریخی.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1732