معنی داستان آنتون چخوف

حل جدول

داستان آنتون چخوف

مردى در جعبه


نمایش نامه ای از آنتون چخوف

مرغ دریایی، شب پیش از محاکمه


نام کوچک چخوف

آنتون


داستان کوتاهی از آنتوان چخوف

شب پیش از محاکمه


اثر چخوف

ایوانف، مرغ دریایی، باغ آلبالو

گمشده‌ها


ملیت چخوف

روس


اثری از آنتوان چخوف

آندره، از دفترچه خاطرات یک دو شیزه، ایوانف، باغ آلبالو، بانو با سگ ملوس، بوقلمون صفت، تیفوس، خرس، خواب آلود، در جاده بزرگ، دوازده ماه، زندگی من، سه خواهر، عروسی، مرغ دریایی، ملال آور، نشان شیر و خورشید، هفت استان، سه سال، یک اتفاق ناچیز، دکتر بی مریض

آنتون پاولوویچ چِخوف‏ (زادهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ - درگذشتهٔ ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۴) داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است. او در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید.
او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به‌جا گذاشته‌ است و وی را پس از شکسپیر بزرگ‌ترین نمایش‌نامه‌نویس می‌دانند. چخوف در ۴۴سالگی بر اثر خون‌ریزی مغزی درگذشت.

لغت نامه دهخدا

چخوف

چخوف. [چ ِ خُف ْ] (اِخ) آنتون پاولویچ (1860- 1904م.). از نویسندگان نامدار و مشهور کشور روسیه است که بخصوص در نوشتن داستانهای کوتاه (نوول) سبکی مبتکرانه داشته و آثاری جاویدان و درخور تحسین بجای گذاشته است. رمان ها و نمایشنامه هایی هم که از این نویسنده ٔ معروف باقی مانده نمودار دیگری از قدرت و مهارت او در فن نویسندگی است. وی در هفدهم ژانویه ٔسال 1860 در «تاگانرک » بدنیا آمد و تحصیلات دبستانی و دبیرستانی خود را در همان شهر تمام کرد و در سال 1879 بمسکو رفت و در دانشکده ٔ پزشکی مسکو نام نویسی نمود. چخوف از همان سال اول ورود بدانشکده ٔ پزشکی دانشگاه به نویسندگی در روزنامه ها و مجلات هفتگی مسکو پرداخت و اولین اثر او در روزنامه ٔ فکاهی «استروکوزا» منتشر شد و در طی هفت سالی که در دانشکده ٔ پزشکی مشغول تحصیل بود در حدود چهارصد اثر مختلف (از داستان و رمان و یادداشت و مقاله و غیره) انتشار داد که معروفترین آنها «دکتر بی مریض »، «مرد زودرنج » و «برادر برادرم » میباشد. چخوف در سال 1884 دانشکده ٔ پزشکی را بپایان رسانید و در زمستان سال بعد، نخستین بار علائم بیماری سل در وی نمودار شد. او در سال 1887 سفری بجنوب روسیه کرد که تأثیرات این سفر در اثر معروفش بنام «استپ » آشکار است و آثار معروف دیگر وی در این سال عبارتست از مجموعه ٔ داستانهایی بنام «هنگام سحر» و یک نمایش نامه ٔ چهار پرده ای بنام «ایوانف ». در سال 1888 با جمعی از دوستان به کریمه رفت و در آنجا داستانهای مشهور «استپ روشنایی ها»، «جشن سالانه »، «زنگها» ونمایش نامه ٔ یک پرده ای بنام «خرس » را نوشت، و در همین سال جایزه ٔ پوشکین (بمبلغ 500 روبل) از طرف آکادمی علوم امپراطوری به وی اعطاء شد و سال بعد عضو جمعیت «دوستداران ادبیات » گردید. در این سال بود که نمایش «شیطان جنگل » را در چهار پرده و لطیفه ٔ «خواستگاری »را در یک پرده نوشت و داستان معروف «افسانه ٔ خسته کننده از دفتر یادداشت یک پیرمرد» را برشته ٔ تحریر درآورد. چخوف، در سال 1890 از راه سیبریه به جزیره ٔ «ساخالین » سفر کرد و در بازگشت ازین سفر که از راه «سنگاپور»، «هند»، «سیلان »، «کانادا» و «سوئز» صورت گرفت با انتشار آثار مهمی از قبیل «شیطانها»، «سرتاسر سیبریه » و «گوسیف » ارمغانی بزرگ به جهان ادب عرضه کرد، و در پایان همین مسافرت طولانی بود که احساس سینه درد و تنگی نفس شدید نمود و از بیماری خود نگران شد. چخوف در 1891 «فراریان ساخالین »، «دوئل » و «زنان » را نوشت و در همین سال سفری به اروپای غربی کرد و در سال 1892 به ایالت «نوگورود» رفت که بقحطی زدگان آن منطقه کمک کند و مدتی نیز در دهکده ٔ «ملیخوف » بمبارزه علیه بیماری وبا همت گماشت. آثار معروف چخوف در سال 1892 عبارتست از داستانهای: «اطاق شماره ٔ 6»، «ملخ »، «زوجه »، «در تبعید» و «همسایگان » و در 1893 نیز داستان «مرد ناشناس » و یادداشت های معروف مسافرت به سیبری را تحت عنوان «جزیره های ساخالین » منتشر ساخت، و در سال بعد بیماری وی شدت یافت و دکترها توصیه کردند که به کریمه یا جنوب فرانسه سفر کند، لیکن چخوف به خطری که او را تهدید میکرد توجهی نداشت و همچنان به نوشتن نمایشنامه و داستان های کوتاه سرگرم بود و تا پایان سال 1897 آثاری از قبیل نمایشنامه ٔ «شاهین دریا»، داستان بلند «سه سال »، «زندگی من »، «موژیک ها»، «در گاری »، «در یک نقطه ٔ محلی » و چند داستان کوتاه دیگر بقلم استادانه ٔ وی منتشر گردید و درین هنگام پزشکان بیماری او را مرض سل تشخیص دادند و وی ناگزیر بفرانسه رفت. چخوف در سالهای 1898 و 1899 داستان های «آدم توی جلد»، «یونچ »، «مستاجر»، «شوهر»، «خانم مامانی »، «خانم و سگ ملوسش » و «در راوین » را برشته ٔ تحریر درآوردو در سال 1900 بعضویت آکادمی علوم در پترسبورک انتخاب شد و نمایشنامه ٔ «سه خواهر» را نیز در آن سال تنظیم کرد، و در سال 1901 با «اولگا کینپر» (ستاره ٔ تآتر هنری مسکو) ازدواج کرد و از این سال تا 1904 که وضع مزاجیش رو به وخامت میگذاشت داستانهای «اسقف »، «عروس » و نمایشنامه ٔ معروف «باغ آلبالو» را نگاشت، اما دیگر شدت بیماری بتدریج توانائی کار کردن و نوشتن رااز وی سلب مینمود، و در ماه مه سال 1904 همراه زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادنویلر» رفت و در همان آسایشگاه در سن چهل وچهارسالگی، در ماه ژوئن سال 1904زندگی را بدرود گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و در گورستان کلیسای «نودویشی » بخاک سپردند. ازین نویسنده ٔ کوته زندگانی چنانکه اشاره رفت آثار مهمی به زبان روسی باقی مانده و سبک نویسندگی او در ادبیات روسی بعد از وی تأثیری شگرف داشته است. از آثار این نویسنده ٔ بزرگ روس چند اثر از قبیل: «باغ آلبالو»، «موژیک ها»، «اطاق شماره ٔ 6» و چندین داستان کوتاه بزبان فارسی ترجمه و منتشر شده است و نوشته های وی در میان نویسندگان و خوانندگان ایرانی هواخواه بسیار دارد.


داستان

داستان. (اِ) حکایت. نقل. قصه. سمر. سرگذشت. حدیث. افسانه. (برهان). دستان. فسانه. حادثه. ماجری. ماوقع. حکایت تمثیلی. واقعه. حکایت گذشتگان. (شرفنامه ٔ منیری):
همچنان کبتی که دارد انگبین
چون بماند داستان من بدین.
رودکی.
مر این داستان کش بگفت از فیال
ابر سیصد و سی شش بود سال.
ابوشکور.
تو از من کنون داستانی شنو
بدین داستان بیشتر زین منو.
فردوسی ؟
ز گنگ سیاووش گویم سخن
وزان شهر و آن داستان کهن.
فردوسی.
سپهبد چو بشنید ازو داستان
بدان داستان گشت همداستان.
فردوسی.
بگرسیوز آن داستانها بگفت
نهفته برون آورید از نهفت.
فردوسی.
کس آمد بگردوی از شهر ری
برش داستانی بیفکند پی.
فردوسی.
چو بنشست ماهوی با راستان
چه بینید گفت اندرین داستان.
فردوسی.
بدو گفت سیندخت کاین داستان
بروی دگر برنهد راستان.
فردوسی.
شنیدستم از نامور مهتران
همه داستانهای هاماوران.
فردوسی.
نیاکانت آن دانشی راستان
نکردند یاد از چنین داستان.
فردوسی.
شنیدستی آن داستان مهان
که از پیش بودند شاه جهان.
فردوسی.
ز پرویز چون داستان شگفت
ز من بشنوی یاد باید گرفت.
فردوسی.
چو گودرز بشنید این داستان
بیاد آمدش گفته ٔ باستان.
فردوسی.
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان.
فردوسی.
بکردار خوابیست این داستان
که یاد آید از گفته ٔ باستان.
فردوسی.
چو شد داستان سیاوش به بن
ز کیخسرو آرایم اکنون سخن.
فردوسی.
چه بینید گفت اندرین داستان
چه دارید یاد از گه باستان.
فردوسی.
کنون داستان کهن نو کنم
سخنهای شیرین و خسرو کنم.
فردوسی.
کنون داستانهای شاه اردشیر
بگویم تو گفتار من یاد گیر.
فردوسی.
برو داستانها همی خواندند
ز جم و فریدون سخن راندند.
فردوسی.
چو بگذشت از آن داستان روز چند
ز گردش نیاسود چرخ بلند.
فردوسی.
همی خواهم از داور کردگار
که چندان امان یابم از روزگار
کزین نامور نامه ٔ باستان
بمانم بگیتی یکی داستان.
فردوسی.
نکردند اندرین داستانها [شاهنامه] نگاه [محمود]
ز بدگوی و بخت بد آمد گناه.
فردوسی.
چو از دفتر این داستانها بسی
همی خواند خواننده بر هر کسی.
فردوسی.
که رستم یلی بود از سیستان
منش کرده ام رستم داستان.
(منسوب بفردوسی !).
عجب تر زین ندیدم داستانی
دو تن ترسد ز بشکسته کمانی.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
درین روز که من نبشتم این قصه و داستان را کارها نو گشت. (تاریخ بیهقی ص 393 چ ادیب).
تا فتح جنگوان را در داستان فزود
گم شد حدیث رستم دستان ز داستان.
مسعودسعد.
و آن اطناب و مبالغت مقرون بلطایف و ارادات از داستان شیر و گاو اتفاق افتاده است. (کلیله و دمنه).
با دولت شاه اخستان منسوخ دان هر داستان
کز خسروان باستان در صحف اخبار آمده.
خاقانی.
هر داستان که آن نه ثنای محمد است
دستان کاهنان شمر آن را نه داستان.
خاقانی.
داستانی نیست در دست جهان به زین سخن
راستان جان بر سر این داستان افشانده اند.
خاقانی.
حقا که دروغ داستانیست
بطلانی داستان ببینم.
خاقانی.
اگرچه داستانی دلپسند است
عروسی در وقایه شهر بنداست.
نظامی.
حدیث خسرو و شیرین نهان نیست
وزان شیرین تر الحق داستان نیست.
نظامی.
عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانیست که در هر سر بازاری هست.
سعدی.
هنوز قصه ٔ هجران و داستان فراق
بسر نرفت و بپایان رسید طومارم.
سعدی.
هر چند کرد قصه ٔعشقش بیان جلال
یک داستان نگفت ز صد داستان که هست.
جلال خوافی.
|| سخن. گفتگو. گفتار. مذاکره:
چو یک چند از این داستانها براند
بنه برنهاد و سپه برنشاند.
فردوسی.
|| مجازاً به معنی رای و عقیده و اعتقاد در ترکیب همداستان. رجوع به همداستان شود. || مثل. (ترجمان القرآن جرجانی) (برهان) (منتهی الارب). دستان. (زمخشری). سمر. حکمت. نادره. شهره. مثل سائر:
چه گفتند در داستان دراز
نباشد کس از رهنمون بی نیاز.
ابوشکور
یکی داستان دارم از روزگار
که هر جای دارم همی یادگار
سگ کاردیده بگیرد پلنگ
ز روبه رمد شیر نادیده جنگ.
فردوسی.
یکی داستان گفته بودم بشاه
چو فرمود لشکرکشیدن براه
که دل را زمهر کسی برگسل
کجا نیستش با زبان راست دل.
فردوسی.
باده اندر دست وخوبان پیش روی
خوبرویانی بخوبی داستان.
فرخی.
بشعر حجت گرد طمع ز روی بشوی
اگر به دل تَبَعِ پند و داستان شده ای.
ناصرخسرو.
ای کف تو عالم جود آفرین
جاه تو در عالم جان داستان.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 343).
لقاطات زبان خامه ٔ او
میان اهل معنی داستان باد.
کمال اسماعیل.
- داستان را، مثلاً، فی المثل:
وگرنه میانش ببرم بتیغ
وگر داستان را برآید بمیغ.
فردوسی.
بفرمانش آریم اگرچه گوست
وگر داستان را همه خسروست.
فردوسی.
|| لقب زال پدر رستم. (غیاث). صاحب آنندراج گوید: لقب زال دستان است بجهت ضرورت الف افزوده اند و چون دستان به معنی مکر و حیله است و او در خدمت حکیم عصر خود سیمرغ علم و فضل آموخته بود این لقب به او دادند - انتهی. اما این گفته توجیه علمی ندارد. || مکر. دستان. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). || کلمه ٔ داستان را ترکیباتی است چون: همداستان. هم رای. هم عقیده. هزارداستان. هزارافسانه.

سخن بزرگان

آنتوان چخوف

انسان باید از هر نظر چه ظاهر و چه باطن، زیبا و آراسته باشد.

یک زن، تنها زمانی می تواند به مقام دوستی با یک مرد دست یابد که ابتدا آشنا و سپس معشوقه او بوده باشد.

دانشگاه، تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند.

آدمی، ثمره ی باورهای خویش است.

ایمان قوت روح است.

انسان همان چیزی است که خود باور دارد.

خوشبختی وجود ندارد و ما خوشبخت نیستیم، اما می توانیم این حق را به خود بدهیم که در آرزوی آن باشیم.

واژه پیشنهادی

اثر چخوف

نشان شیر و خورشید


از داستان های کوتاه آنتوان چخوف

مردی در جعبه


اثری از آنتوان چخوف

هفت داستان-خواب آلود

فرهنگ عمید

داستان

افسانه،
سرگذشت، حکایت دستان،
قصه،
مثل،
* داستان ‌راندن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]
داستان گفتن، قصه گفتن،
حکایت ‌کردن،
* داستان‌ زدن: (مصدر لازم) [قدیمی]
افسانه گفتن،
مثل زدن: شگفت آمدش داستانی بزد / که دیوانه خندد ز کردار خود (فردوسی: ۳/۳۷۶)،
* داستان‌ شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] مشهور شدن، بلندآوازه شدن: از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی: ۲۹۷)،

معادل ابجد

داستان آنتون چخوف

1712

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری