معنی داستان هانری بردو

حل جدول

داستان هانری بردو

زندگی بدون بازگشت

لغت نامه دهخدا

بردو

بردو. [ب َ] (اِخ) دهی است از دهستان کاریز نو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 515 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

بردو. [ب َ] (اِ) درتداول گناباد ابزار گندم کوبی است که بگاو می بندند وروی ساقه های گندم بحرکت می آورند تا گندم از کاه جداشود. جنجل. (منتهی الارب) (یادداشت آقای گنابادی).

بردو. [ب ُ دُ] (اِخ) شهر و بندر مهم فرانسه کنار رودخانه ٔ گارون. نزدیک ساحل اقیانوس اطلس. دارای بیش از 257900 سکنه. مرکز صنایع فلزی وکشتی سازی و حمل و صدور شراب. (فرهنگ فارسی معین).


هانری

هانری. (اِخ) ویکتور. زبانشناس و لغت شناس معروف فرانسه، در 1850م. در آلزاس به دنیا آمد. وی به استادی زبان سانسکریت و گرامر تطبیقی در دانشگاه پاریس نائل گشت. هانری نویسنده و مؤلفی پرکار بود و آثار فراوانی درباره ٔ زبانهای مختلف شرقی و غربی از خود به یادگار گذاشت که از آنجمله: اصول مطالعات سانسکریت ودا (1890م.)، مواد سانسکریت کلاسیک (1902 م.)، گرامر پالی (1904م.)، ادبیات هندی شامل سانسکریت، پالی، پراکریت (1904م.)، جادو درهند قدیم، مذهب پارسیان (1905م.) و خلاصه ٔ گرامر تطبیقی انگلیسی، آلمانی، یونانی و لاتین. وفات وی به سال 1907م. روی داد. (از دایره المعارف بریتانیکا).

واژه پیشنهادی

اثری از هانری بردو

تقاطع راهها

برف روی گامها

ترس از زندگی

جمیله

زندگی بدون بازگشت

سایه ای از گمشده


اثری از هانری بردو فرانسوی

ترس زندگی

سایه ای از گمشده

خانواده روکویار

دیوار ناپایدار است

معادل ابجد

داستان هانری بردو

994

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری