معنی داغ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[په.] (اِ.) سوزاندن جایی از بدن حیوان یا برده با آهن تفته و مانند آن.
بسیار گرم، سوزان، (مجازاً) پررونق، هیجان انگیز.، ~ دل کسی را تازه کردن باعث یادآوری و تجدید غمی شدن که او در گذشته تحمل کرده است، چیزی را به دل کسی گذاشتن کسی را از داشتن چیز دلخواهش محروم کردن.، ~ پیشانی نشانی که [خوانش: [په.] (ص.)]
[تر.] (اِ.) کوه، جبل.
فرهنگ عمید
[عامیانه] بسیارگرم، سوزان،
[مجاز] جالب، هیجانانگیز،
(اسم) [مجاز] نشانه،
(اسم) [مجاز] غم و اندوه و درد و رنج که از مرگ عزیزی به انسان دست دهد: ای خضر غیر داغ عزیزان و دوستان / حاصل تو را ز زندگی جاودانه چیست؟ (صائب: ۴۰۹)،
[مجاز] اندوه سخت از ناامیدی و حرمان: چو درویش بیند توانگر به ناز / دلش بیش سوزد به داغ نیاز (سعدی۱: ۱۴۰)،
(اسم) [قدیمی] آهن تفته که با آن بر بدن انسان یا حیوان علامت میگذراند،
(اسم) [قدیمی] جای سوخته با آهن تفته یا آتش،
(اسم) [قدیمی] لکه،
* داغ باطله: [قدیمی] نشان بیهودگی و از کارافتادگی،
* داغ باطله به کسی زدن: [قدیمی، مجاز] او را از جرگۀ درستکاران و کارآمدان بیرون راندن،
* داغ دل: [مجاز] داغی که بر دل نشسته باشد، اندوهی سخت که از مرگ عزیزی دست داده باشد، مصیبت بزرگ، مصیبت مرگ یکی از عزیزان،
* داغ دیدن: (مصدر لازم) [مجاز] از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دلآزرده شدن،
* داغ شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] بسیار گرم شدن، بسیار گرم و سوزان شدن،
* داغ کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]
بسیار گرم کردن، گرم و سوزان ساختن،
با آهن تفته جایی از بدن انسان یا حیوانی را سوزاندن،
با آلت فلزی که در آتش سرخ شده در کفل چهارپایان علامت گذاشتن که شناخته شوند،
* داغودرفش: [قدیمی] داغی که با درفش تفته بر پوست بدن بگذارند و نوعی از شکنجه است که در قدیم متداول بوده،
* داغودِرَوش: [قدیمی] = * داغودرفش: به موسمی که ستوران دِرَوش و داغ کنند / ستوروار بر اعدا نهاد داغودِرَوش (سوزنی: ۲۲۳)،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
حار، سوزان، سوزنده، گرم، علامت، لکه، مهر، نشان، نشانه، اندوه، عزا، غم،
(متضاد) سرد
فارسی به انگلیسی
Brand, Controversial, Fervent, Fervid, Feverish, Fiery, Flaming, Heated, Hot, Lively, Red-Hot, Spot, Stain, Sweltering
فارسی به ترکی
sıcak, hararetli
فارسی به عربی
حار، خانق، صنف، علامه، لطخه
ترکی به فارسی
کوه
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
نشان، علامت، نشان چیزی بر چیزی، لکه بسیار گرم، سوزان
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Heiß, Scharfgewürzt
معادل ابجد
1005