معنی داوید کروس، کیت وینسلت

حل جدول

داوید کروس ، کیت وینسلت

بازیگر فیلم کتاب ‌خوان


داوید کروس، کیت وینسلت

بازیگر فیلم کتاب خوان


داوید کروس

بازیگر فیلم کتاب خوان


کیت وینسلت

برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن در سال 2008 میلادی

لغت نامه دهخدا

کروس

کروس. [ک ِ وَ] (اِ) لغز و چیستان. (برهان) (آنندراج) (منتهی الارب). بردک. پردک.

کروس. [] (اِخ) دهی است از بخش ایوانکی بخش شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیر است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

کروس. [ک َ رَوْ وَ / ک َ رَوْ وُ] (ع ص) بزرگ سر از مردم و شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بزرگ سر از مردم و گفته اند ضخیم از هر چیز. (از اقرب الموارد). بزرگ سر. (مهذب الاسماء). || سیاه. (از اقرب الموارد). سیاه از مردم. (ناظم الاطباء). || شتر بزرگ سپل درشت پای. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || (اِخ) نام مردی و شاعری است طائی. (منتهی الارب).


داوید

داوید. (اِخ) نام قصبه ای کنار نهر داوید در 350هزارگزی پاناما در جمهوری پاناما از امریکای مرکزی. || نام نهری که از کنار شهر داوید واقع در پاناما گذرد. (قاموس الاعلام ترکی).

داوید. (اِخ) (سنت). از اعزه ٔ مسیحیان و قدیسان نصاری است. به سال 480 م. بزاده و بسال 544 درگذشته و در جنوب انگلیس به نشر مذهب مسیح کوشیده است. (قاموس الاعلام ترکی).

داوید. (اِخ) داوید دونرکن. نام فیلسوفی ارمنی است. شاگرد و عم زاده ٔ موسی خورنی (خورنچی) مورخ معروف در اواخر قرن پنجم م. در آتن تحصیل علم کرده و سپس به ادسا (اورفه، رها) و اسکندریه و قسطنطنیه برای کسب معرفت سیاحت کرد و کتب بسیار گرد آورد. از تألیفات ارسطو پاره ای را به زبان ارمنی گردانیده است و پاره ٔ دیگر و همچنین قسمتی از تألیفات پرفوریوس را به ارمنی و یونانی شرح کرده است. (قاموس الاعلام ترکی).

داوید. (اِخ) نام نقاش مشهور فرانسوی متولد 1747 و متوفی به سال 1825 م. وی حامی و جانب دار آثار باستانی روم و یونان بوده و برای تجدید آن اصول تلاش و کوشش بسیار کرده و آثار نقاشی زیبائی نیز از خود بیادگار گذارده است. (قاموس الاعلام ترکی).


کیت

کیت. [ک َ ت َ / ت ِ] (ع اِ) چنین. (ناظم الاطباء). رجوع به «کیت و کیت » شود.

کیت. (ادات استفهام + ضمیر) («کی »، ادات استفهام + «ت »، ضمیر متصل مفعولی و اضافی) کی تو را. چه کس تو را:
ور بگیری کیت جستجو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند؟
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 159).

کیت. (اِ) کبت و زنبور عسل. || (ق) به معنی چند و چه اندازه و چه قدر و از چه جنس. || (ص) آشفته و سرگشته و حیران. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس).


کیت و کیت

کیت و کیت. [ک َ ت َ وَ ک َ ت َ / ک َ ت ِ وَک َ ت ِ] (ع اِ مرکب) چنین و چنان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چنین و چنان: و کان من الامر کیت و کیت، بود آن چنین و چنان. (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

داوید کروس، کیت وینسلت

1297

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری